چند پارتی چان
#چندپارتی
#درخواستی
#کریستوفربنگچان
#بنگچان
#استریکیدز
(علامت چان& علامت ا/ت∆)
p۲
موضوع:وقتی باهات بهم زده و پشیمونه...
∆(خنده)باشه
(صبح)
∆چانن؟
& اووو سلام صبح بخیر
∆تو صبحونه رو آماده کردی؟
&نه جنها آماده کردن
∆از دست تو
&بیا بیا بخور که بعدش باید بریم کلانتری!
∆کلانتری؟
&بریم کلانتری که ببینیم کدوم بی فانوسی به تو ت**اوز کرده
∆آها...
(صبحونه رو خوردن و رفتن سوار ماشین بشن)
&(درو باز کرد) بفرمایید مادمازل خانوم
∆(خنده)
&(سوار ماشین شد و راه افتاد)
(تو راه)
∆چان میگم تو دیرت نشه!
&چرا دیرم بشه؟
∆کمپانی رو میگم نمیخوای بری؟
&آها اونو میگی..نه دیرم نمیشه ساعت ۶(بعد از ظهر)میرم
∆آها..
&نگران نباش
&اگه میخوای تو رو هم ببرم کمپانی؟!
∆من؟
&آره
∆نمیدونم
&از نمیدونمت معلومه...میبرمت
∆{لبخند زد}دوستت دارم..
&چی...چی گفتی؟😃
∆جلوتو نگاه کن..
& ببخشید...ولی الان تو گفتی..دوستت دارم؟
∆آره
&(دستشو گزاشت جلو دهنش)خدای من..
∆چاننن..کلانتری رو رد کردی
&وای ببخشید الان دور میزنم...
(رسیدن کلانتری)
& سلام جناب سروان
∆سلام
سرهنگ:سروان نیستم سرهنگم
& ببخشید جناب سروا..نه جناب سرهنگ
سرهنگ: بفرمایید بنشینید
(قضیه رو گفتن)
سرهنگ:اینا سابقهاشون خرابه اینا به ۱۰۰ زن دیگه هم ت**اوز کردن...پیگیری میکنیم...
&خسته نباشید
∆خدانگهدار
سرهنگ:خانم ا/ت
∆ب..بله
سرهنگ:مواظب خودت باش جامعه پر از آدمای کثیف و بی آبرو شده
∆چشم...
سرهنگ:شوهر خوبیم داری
&(آروم گفت)شنیدی؟
∆(در حالی که از اتاق داشتن میرفتن بیرون)شنیدم
&شوهرتممم...
∆آره..شو..ه..ر..مم
(رفتن خونه)
&کی؟
∆چی کی؟
&میگم کی ازدواج کنیم؟
∆وا؟تو خل شدی؟
&چیه مگه؟بد چیزیه؟
∆آره بد..
(با قرار گرفتن لبای چان حرفش نیمه کاره موند)
&خوش طعم بود
∆دوستت دارم
&من عاشقتم
پارت بعدی ۴ لایک(که فردا میزارم)
#درخواستی
#کریستوفربنگچان
#بنگچان
#استریکیدز
(علامت چان& علامت ا/ت∆)
p۲
موضوع:وقتی باهات بهم زده و پشیمونه...
∆(خنده)باشه
(صبح)
∆چانن؟
& اووو سلام صبح بخیر
∆تو صبحونه رو آماده کردی؟
&نه جنها آماده کردن
∆از دست تو
&بیا بیا بخور که بعدش باید بریم کلانتری!
∆کلانتری؟
&بریم کلانتری که ببینیم کدوم بی فانوسی به تو ت**اوز کرده
∆آها...
(صبحونه رو خوردن و رفتن سوار ماشین بشن)
&(درو باز کرد) بفرمایید مادمازل خانوم
∆(خنده)
&(سوار ماشین شد و راه افتاد)
(تو راه)
∆چان میگم تو دیرت نشه!
&چرا دیرم بشه؟
∆کمپانی رو میگم نمیخوای بری؟
&آها اونو میگی..نه دیرم نمیشه ساعت ۶(بعد از ظهر)میرم
∆آها..
&نگران نباش
&اگه میخوای تو رو هم ببرم کمپانی؟!
∆من؟
&آره
∆نمیدونم
&از نمیدونمت معلومه...میبرمت
∆{لبخند زد}دوستت دارم..
&چی...چی گفتی؟😃
∆جلوتو نگاه کن..
& ببخشید...ولی الان تو گفتی..دوستت دارم؟
∆آره
&(دستشو گزاشت جلو دهنش)خدای من..
∆چاننن..کلانتری رو رد کردی
&وای ببخشید الان دور میزنم...
(رسیدن کلانتری)
& سلام جناب سروان
∆سلام
سرهنگ:سروان نیستم سرهنگم
& ببخشید جناب سروا..نه جناب سرهنگ
سرهنگ: بفرمایید بنشینید
(قضیه رو گفتن)
سرهنگ:اینا سابقهاشون خرابه اینا به ۱۰۰ زن دیگه هم ت**اوز کردن...پیگیری میکنیم...
&خسته نباشید
∆خدانگهدار
سرهنگ:خانم ا/ت
∆ب..بله
سرهنگ:مواظب خودت باش جامعه پر از آدمای کثیف و بی آبرو شده
∆چشم...
سرهنگ:شوهر خوبیم داری
&(آروم گفت)شنیدی؟
∆(در حالی که از اتاق داشتن میرفتن بیرون)شنیدم
&شوهرتممم...
∆آره..شو..ه..ر..مم
(رفتن خونه)
&کی؟
∆چی کی؟
&میگم کی ازدواج کنیم؟
∆وا؟تو خل شدی؟
&چیه مگه؟بد چیزیه؟
∆آره بد..
(با قرار گرفتن لبای چان حرفش نیمه کاره موند)
&خوش طعم بود
∆دوستت دارم
&من عاشقتم
پارت بعدی ۴ لایک(که فردا میزارم)
- ۲.۷k
- ۲۳ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط