تمام دین و دنیایم فدای درد سرهایت

تمامِ دین و دنیایم، فدای دردِ سرهایت
چه دردی میکشم وقتی، که دورم از نفسهایت

شبیه آدمِ برفی، اگر تنها ترین باشم
تورا اینگونه میخواهم، تورا تنهای تنهایت

کسی جز من چه میفهمد؟کسی جز من چه میداند
چه عشقی دارد این بوسیدنِ ردِّ قدمهایت

من اینجا در زمین آدم، تو ماهِ آسمانهایی
عجب راه درازی هست، تا آغازِ دنیایت

مرا اینگونه باور کن، کمی عاشق، کمی خسته
تو هم گاهی مدارا کن، تو با چشمانِ زیبایت

برایم بوسه هایت را، عمیق و آتشی تر کن
که من یک عمر میخواهم، تورا با طعمِ لبهایت
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAADwlabGn5JpFx5ds8A

دیدگاه ها (۷)

با عشوه بیا در بغلــم ای گـلِ نازم تا نطفه ببندد غـزلم ای...

تا دلم را با خیالت گرم بردن میکنیباز آشوبی درون سینه روشن می...

من و این حال پریشان چه به هم می آییم من و این بغض فراوان چه ...

میخورم زخمی دگر از یار و از اغیار نهمیکنم در سینه ام پنهان و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط