گربه ی کوچولو من
از زبان لارا
داشتم توی خیابون راه میرفتم و آخه چرا باید عجیب و غریب باشم از بچگی قدرت هاس عجیبی داشتم آخه چرا نمیشه معمولی باشم یهو دیدم از یه کوچه صدا میاد دیدم باز همون موجودات سریع با قدرتم یه شیشه رو معلق کردم و پرتش کردم به سمت اون موجود که نابود شد یهو دیدم یه کله برفی جلوه که یهو بیهوش شدم و و قتی بیدار شدم دستام به یه صندلی بسته شده بودند دیدن اون کله برفی جلومه
لارا : تو دیگه کدوم خری هستی ؟ دستامو باز کن
کله برفی: نه نه همونطوری که نمیشه ( با پوزخند) تو اول بگو کی هستی چطوری اون کارو کردی ؟
لارا : اولا به تو ربطی نداره دومی اول بگو خودن کی هستی؟
کله برفی: من ساتورا گوجو هستم و یه جادوگر رده ویژه یعنی قویترین جادوگر حالا نوبت توئه چشم تیله ای
لارا : من رو اونجوری صدا نکن خودمم نمیدونم چطوری از بچگی این قدرت هارو داشتم و موجودات عجیب غریبی رو میدیدم و اسمم لارا س
گوجو : چه جالب تو همون آیدل معروف نیستی
لارا : اول دستامو باز کن آره هستم
گوجو : ببخشید ولی شرت داره
لارا : چه شرطی؟
گوجو: دوست دخترم شو (با نیشخند)
لارا : جه پرو عمرا دوست دخترت شم
گوجو : منم عمرا دستاتو باز کنم
لارا : لعنت بهت باشه
گوجو :خوبه ( چقدر خوشگله عمرا از دستش بدم شبیه گربه هاس )
لارا : دستامو کی میخوای باز کنی ؟
گوجو : الان باز میکنم (پاشد و رفت در حین اینکه داشن دست هاشو باز میکرد لب لارا رو بوسید)
لارا: (شبیه گوجه شده بود) تو اجازه نداری بهم دست بزنی ؟
گوجو: تو که از این به بعد بیبی منی هرکاری خواستم میتونم باهات بکنم یا شاید لا این عصبانیت تو آخرش کاری کنی که الان دلم میخواست باهات بکنم
لارا : چه کاری ؟
گوجو: میخوای نشونت بدم ( با لبخند شیطنت آمیزی )
لارا : نکنه
گوجو : دقیقا
لارا: ما که تازه باهم آشنا شدیم
گوجو: قراره حتی آشنا تر هم بشیم
(لارا از روی صندلی بلند شد و با حرص میخواست بره بیرون که گوجو دستشو گرفت )
گوجو:کجا کجا؟؟
لارا : بیرون
گوجو: دنبالم بیا قراره با خیلی ها آشنا بشی راستی چند سالته ؟
لارا: سن من به درد تو میخوره
گوجو : نه ولی خیلی واسم مهمه
لارا :۲۰
گوجو :خوبه من ۲۵
داشتم توی خیابون راه میرفتم و آخه چرا باید عجیب و غریب باشم از بچگی قدرت هاس عجیبی داشتم آخه چرا نمیشه معمولی باشم یهو دیدم از یه کوچه صدا میاد دیدم باز همون موجودات سریع با قدرتم یه شیشه رو معلق کردم و پرتش کردم به سمت اون موجود که نابود شد یهو دیدم یه کله برفی جلوه که یهو بیهوش شدم و و قتی بیدار شدم دستام به یه صندلی بسته شده بودند دیدن اون کله برفی جلومه
لارا : تو دیگه کدوم خری هستی ؟ دستامو باز کن
کله برفی: نه نه همونطوری که نمیشه ( با پوزخند) تو اول بگو کی هستی چطوری اون کارو کردی ؟
لارا : اولا به تو ربطی نداره دومی اول بگو خودن کی هستی؟
کله برفی: من ساتورا گوجو هستم و یه جادوگر رده ویژه یعنی قویترین جادوگر حالا نوبت توئه چشم تیله ای
لارا : من رو اونجوری صدا نکن خودمم نمیدونم چطوری از بچگی این قدرت هارو داشتم و موجودات عجیب غریبی رو میدیدم و اسمم لارا س
گوجو : چه جالب تو همون آیدل معروف نیستی
لارا : اول دستامو باز کن آره هستم
گوجو : ببخشید ولی شرت داره
لارا : چه شرطی؟
گوجو: دوست دخترم شو (با نیشخند)
لارا : جه پرو عمرا دوست دخترت شم
گوجو : منم عمرا دستاتو باز کنم
لارا : لعنت بهت باشه
گوجو :خوبه ( چقدر خوشگله عمرا از دستش بدم شبیه گربه هاس )
لارا : دستامو کی میخوای باز کنی ؟
گوجو : الان باز میکنم (پاشد و رفت در حین اینکه داشن دست هاشو باز میکرد لب لارا رو بوسید)
لارا: (شبیه گوجه شده بود) تو اجازه نداری بهم دست بزنی ؟
گوجو: تو که از این به بعد بیبی منی هرکاری خواستم میتونم باهات بکنم یا شاید لا این عصبانیت تو آخرش کاری کنی که الان دلم میخواست باهات بکنم
لارا : چه کاری ؟
گوجو: میخوای نشونت بدم ( با لبخند شیطنت آمیزی )
لارا : نکنه
گوجو : دقیقا
لارا: ما که تازه باهم آشنا شدیم
گوجو: قراره حتی آشنا تر هم بشیم
(لارا از روی صندلی بلند شد و با حرص میخواست بره بیرون که گوجو دستشو گرفت )
گوجو:کجا کجا؟؟
لارا : بیرون
گوجو: دنبالم بیا قراره با خیلی ها آشنا بشی راستی چند سالته ؟
لارا: سن من به درد تو میخوره
گوجو : نه ولی خیلی واسم مهمه
لارا :۲۰
گوجو :خوبه من ۲۵
- ۹۸۹
- ۰۵ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط