آخ از آن چشمانش

"𝙼𝚈 𝙷𝚄𝚂𝙱𝙰𝙽𝙳 𝚆𝙸𝙵𝙴"
"𝙿𝙰𝚁𝚃_𝟺"

آخ از آن چشمانش

آخ از آن غم نگاهش

من با او چه کرده بودم ؟

من چه بر سرش آورده بودم ؟

با محکم‌تر شدن دست الا دور بازویم به خود می‌آیم و نگاه از او میگیرم

دلم میخواست همه چیز را ول کنم و به سمتش بروم و تا میتوانم بغلش کنم

مادر حلقه‌ها رو به سمتمان گرفت و با لبخند عمیقی ازم خواست تا حلقه را دست الا کنم

مطمئن بودم که رگ‌های پیشانی‌ام از حرص بیرون زده

روزی یکی از همین حلقه‌ها را دست ا.ت کرده بودم و حال داشتم این کار برای الا انجام میدادم اما با این تفاوت که آن روز خود را خوشحال ترین مرد زمین میدانستم

با اکراه حلقه را دستش کردم و تا خواستم دوباره به سمت ا.ت برگردم الا حلقه‌ام را از دستم بیرون کشید و روی زمین پرت کرد

کارد میزدند خونم در نمی‌آمد

اگر نگاه مردم روی ما نبود قطعا گردنش را خورد میکردم

حرف‌هایشان را میشنیدم که میگفتند :

ــــ چرا حلقه دستش بوده یعنی قبلا زن داشته ؟

ــــ این همون بوده که میگفتن زنش نازا بوده ؟

ــــ معلوم نیست زنه چیکار کرده خدا اینجوری جوابش و داده

ــــ زن اولش یه یتیم گدا گشنه بوده

ــــ بهتر که زن گرفت اون دختره رو چه به خاندان بزرگ کیم ؟

یعنی انقدر بی‌غیرت شده بودم که گذاشتم همچین فکری راجب ا.ت کنند ؟

یعنی انقدر بیشرف شده بودم که این حرفا رو میشنیدم و دهنشان را خورد نمیکردم ؟

"𝙱𝙻𝙰𝙲𝙺 𝙶𝙾𝙳𝙳𝙴𝚂𝚂"
دیدگاه ها (۰)

"𝙼𝚈 𝙷𝚄𝚂𝙱𝙰𝙽𝙳 𝚆𝙸𝙵𝙴""𝙿𝙰𝚁𝚃_𝟻"خاله با لبخندی فریبنده سمتم می‌آید ...

"𝙼𝚈 𝙷𝚄𝚂𝙱𝙰𝙽𝙳 𝚆𝙸𝙵𝙴""𝙿𝙰𝚁𝚃_𝟼" با عصبانیت میگوید : خاله ــــ تو چ...

"𝙼𝚈 𝙷𝚄𝚂𝙱𝙰𝙽𝙳 𝚆𝙸𝙵𝙴""𝙿𝙰𝚁𝚃_𝟹"بس بود هر چه خود را کوچک کرده بودم ...

"𝙼𝚈 𝙷𝚄𝚂𝙱𝙰𝙽𝙳 𝚆𝙸𝙵𝙴""𝙿𝙰𝚁𝚃_𝟸"چرا باور کردم که تهیونگ وارث خاندان...

"𝙼𝚈 𝙷𝚄𝚂𝙱𝙰𝙽𝙳 𝚆𝙸𝙵𝙴""𝙿𝙰𝚁𝚃_𝟿"باورم نمیشور که دیشب به الا تـ*عـ*ر...

"𝙼𝚈 𝙷𝚄𝚂𝙱𝙰𝙽𝙳 𝚆𝙸𝙵𝙴""𝙿𝙰𝚁𝚃_𝟽"با صدایی که به زور شنیده میشد گفت :...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط