دلم قربان شادی تو قربان غمت حتی

دلم قربانِ شادیِ تو، قربانِ غمت حتی
زیاد است از سرِ ناچیزِ من ای جان! کمت حتی

اگرچه «دوستت دارم» شنیدن از تو شیرین است
تو را من دوست دارم با نگاهِ مبهمت حتی

تو زیبایی ولو با اشک، اما گریه را بس کن
تو گلبرگی و می‌گیرد دلم از شبنمت حتی

تو زیبایی ولو با اشک اما گریه را بس کن
که سیلی می‌شود در جانم اشکِ نم‌نمت حتی

خیابان بود و سرما بود و تنها بودم و شب بود
کنارِ خود تو را احساس کردم؛ دیدمت حتی...

#علی_چاوشی
#زیبا
دیدگاه ها (۴)

برو، كه در سرم افكار شعله ور دارمبرو، براى پر نازک ات خطر دا...

سفر می‌کردی و کار تو را دشوار می‌کردمکه چون ابر بهاری گریۀ ب...

#زیبا

سال‌هاست منتظر آمدن روزهای بهترماما نمی‌دانم چرا هنوز هم دیر...

Blackpinkfictions ۲۴ پارت

درخواستی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط