معجزه پارت نوزدهم

معجزه ( پارت نوزدهم )
* ویو ا/ت *
* روز بعد *
از خواب پاشدم....یه قوصی به بدنم دادم و به اطرافم نگاه کردم....
ا/ت : هوففففف....
پاشدم و رفتم سمت دستشویی....ارایش کردم و یه لباس پوشیدم( میزارم عکس لباس رو ) و موهامو باز نکه داشتم، بهشون حالت دادم و یه عطر شیرین زدم به خودم...امروز چون آخرین روزی بود که قراره تو این کشتی بمونیم بود یه مهمونی تو کشتی برگزار می‌شد...( ببخشید امشب🗿) راستش من خیلی خوشحال بودم....! چون بلاخره قرار بود برادرم رو ببینم!
ا/ت : خدایا....یعنی میشه؟ من بتونم ببینمش؟
از رو صندلی پاشدم و رفتم سمت سالن غذا خوری....یه پنکیک و قهوه سفارش دادم....بعد از چند دقیقه گارسون غذا رو آورد و شروع به خوردن کردم....من همیشه وقتی صبحانه میخورم اهنگ گوش میدم چون خیلی حس بهتری دارم...اهنگ روزم رو می‌سازه!
ولی تعجب کرده بودم...شوگا رو ندیدم! یعتی کجاست؟
یکم نگران شدم...!
چون میدونستم اتاقش کجاست...بعد از خوردن صبحانه به سمت اتاق شوگا حرکت کردم....یه چند بار در زدم....دلی در و باز نکرد!
نگرانیم بیشتر شد!
یه گیره تو کیفم بود...برشداشتم و کردم تو اون جا که کلید میندازن( نمد اسمش چیه🗿)
در و باز کردم و......



فوشم ندید...لطفا به زودی پارت بعدی آپ خواهد شد🗿
دیدگاه ها (۲)

لباس ا/ت

معجزه ( پارت بیستم ) * ویو ا/ت * دیدم شوگا خوابیده! ا/ت : ( ...

معجزه ( پارت هجدهم ) * ویو شوگا * لب ا/ت خیلی نرم بود...ازشو...

معجزه ( پارت هفدهم ) * ویو ا/ت * وقتی شوگا لبش رو گذاشت رو ل...

ویو ا،ت صبح از خواب پاشدم رفتم دست و صورتمو شستم کارای لازم ...

پارت 10 بادیگارد رفت بیرون و جعبه رو باز کردم دیدم یه لباس خ...

پارت ۷۷ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط