و روزگاری رسید که آدمها از هم فاصله گرفتند

و روزگاری رسید که آدم‌ها از هم فاصله گرفتند.
کمتر به دیدار هم رفتند و بیشتر به یاد هم بودند،
کمتر آزادی داشتند و بیشتر رها شدند،
رها شدند در گدار موسیقی و شعر و شعور، رها شدند در دیار اعجاب انگیز کتاب‌ها، رها شدند در خویش...
روزگاری رسید که آدم‌ها پی بردند که تا چه اندازه ناتوان‌اند در مقابل طبیعت و چقدر دستانشان خالی‌ست برای تغییر جهان و برای تغییر دادن اتفاقات ناخوشایندی که می‌افتند...
و بیشتر از طبیعت مراقبت کردند، بیشتر در خانه ماندند و بیشتر یادگرفتند، بیشتر مهربان بودند و بیشتر مهر ورزیدند.
و روزگاری رسید که آدم‌ها آموختند که چگونه در نهایت اسارت، آزاد باشند، رها باشند، زندگی کنند و شاد باشند.
که آدمی ترکیب ناهمگونی‌ست از تمام چیزهای ملموس و ناملموسی که دوست می‌دارد...

#نرگس_صرافیان_طوفان

#Baran💝💝💝
دیدگاه ها (۳)

خیلی وقت هاعجیب دلم میخواهد ماهی کوچکی بودم با چند ثانیه حاف...

مــواظب خوبی ‌هـایت بـاش..روزڪَــار..دلســوز ڪسی نیستاز احسا...

تو نمیدانستی اما دل من در یکی از چهارخانه های پیرهنتخانه داش...

مخاطب خاص

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط