بازنده منم

بازنده منم»

می‌خواستم جهانو عوض کنم، فرصتم نشد
راهای نرفته‌شو گز کنم، فرصتم نشد
می‌خواستم جهانی بسازم از عشق و روشنی،
از ساختنِ اون کلی حظ کنم، فرصتم نشد...

دویدن پیِ لقمه‌های نون، فرصتم رُ کُشت
گذشتن از این ترافیکِ خون، فرصتم رُ کُشت
کلک زدن به خودکارِ قرمز وقتمو گرفت
نصیحتا و حرفِ این و اون فرصتم رُ کُشت

دنیا همونه که پیش از این بود:
زخمی و خسته، تاریک و کبود...
من نتونستم عوضش کنم
برنده اونه، بازنده منم...

می‌خواستم شبو چراغون کنم، فرصتم نشد
خوش‌بختی رُ سهل و آسون کنم، فرصتم نشد
می‌خواستم که صلح همیشه‌گی شه تو همه جهان
هر جا که دیواره داغون کنم، فرصتم نشد

رد شدن از هفت خوان مجوز، فرصتم رُ کُشت
شنیدنِ: «- نه! نمی‌شه! هرگز!» فرصتم رُ کُشت
زانو زدن به باریکه آبی، دریامو گرفت
ترسِ عبور از خطای قرمز فرصتم رُ کُشت

دنیا همونه که پیش از این بود:
زخمی و خسته، تاریک و کبود...
من نتونستم عوضش کنم
دیدگاه ها (۱)

همچو روزنی به رهایی همیشه روشن باش. *******

اهای کافه چی...!!! از ما که گذشت... اما هر که تنها آمد اینجا...

بچه دار شدن نمی تواندیک زندگی زناشویی متزلزل را ترمیم یا تحک...

هیچ گلوله ای از خشاب بیرون نمی‌رفت اگر تفنگ ، هِجای «دوست دا...

#رویای #جوانی #پارت-۷دیدم داشت ادا در می آورد و زد زیر خنده ...

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۴۱کیفمو برداشتم ماتیکم و کش موهامم گذا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط