هفتهی اول ترم که اومدیم سر اون کلاس استاد با نیم ساعت ت

هفته‌ی اول ترم که اومدیم سر اون کلاس، استاد با نیم ساعت تأخیر اومد. اون روز زیاد کلاس بهش انداخته بودن و ناچار بود وسطش بره یه چیزی بخوره و برا همین گفت که این کلاس همیشه با نیم ساعت تأخیر برگزار می‌شه.

حالا دیروز من فکر کردم با همون استاد کلاس داریم درحالی‌که یه کلاس دیگه داشتیم 🤦‍♂️ منم با کلی تأخیر رفتم سر کلاس نشستم و دیدم کلاس خالیه!

با خودم گفتم لابد من خیلی زود اومدم! پس منتظرشون می‌مونم 😌

خلاصه ساعت شد ۲ و نیم و خورده‌ای و همچنان هیچ‌کس نیومد 😐 با خودم گفتم ینی چی این 🤔 و تو گروه یه پیام فرستادم که چرا هیچکس نیومده کلاس 🤔

و تو این مدت بیکاری که داشتم شعر می‌خوندم رفیقم زنگ زد که ما تو اون یکی کلاسیم! 🤦‍♂️

منم سریع پاشدم رفتم کلاس در زدم رفتم تو و استاد با یک نگاه عاقل اندر سفیه گفت: آخه رحمتی تو رفتی اونجا نشستی با خودت نگفتی چرا هيچکی نیست؟ 😐

گفتم اتفاقاً بهش فکر کردم! 😅

پیش میاد 😬🤏🏼
تازه کلاسم از ساعت ۲ برقرار بوده 🚶‍♂️🤣

#سانیو_طنز #طنز #سرگرمی #دانشگاه #خاطرات #خنده #خنده_دار #مسخره #خاطره
دیدگاه ها (۲)

#علیرضا_زادبر #مسمومیت #مسمومیت_دانش_آموزان #آلمان

نکاتی درمورد مسمومیت دانش‌آموزان 🔸️برخی می‌گن چرا مسمومیت در...

تبریک اعیاد دینی در فضای مجازی زنده نگه داشتن این سنت‌ها و پ...

تعریف دموکراسی از زبان مامور سابق سازمان امنیت ملی آمریکا "C...

معذرت دیر شد مامانم کارم داشت

#پارت۳ رمان اگه طُ نباشی یکی دیگه منم لباسا رو پوشیدم و یه آ...

𝐌𝐲 𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲 🍷پارت : ۳ استاد اومد داخل و خودشو معرفی کرد همش تو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط