کاش می شد خنده را تدریس کرد

کاش می شد خنده را تدریس کرد،
کارگاه خوشدلی تاًسیس کرد.
کاش می شد عشق را تعلیم داد،
ناامیدان را امید و بیم داد.
شاد بود و شادمانی را ستود
،با نشاط دیگران دلشاد بود.
کاش می شد دشمنی را سر برید،
دوستی را مثل شربت سر کشید
.کاش می شد پشت پا زد بر غرور،
دور شد از خود پسندی، دور دور.
با صفا و یکدل و آزاده بود،
مثل شبنم بی ریا و ساده بود.
از دو رنگی و ریا پرهیز کرد،
کینه را در سینه حلق آویز کرد.
کاش می شد ساده و آزاد زیست،
در جهانی خرم و آباد زیست.
دیدگاه ها (۱)

دزدکی از لای درزِ در نگاهت می کنمبا دو چشم مات و ناباور نگاه...

آسمان غصه نخور!!اشک نریزشانه ام محرم توست...آسمان گریه نکن د...

سلام به دوستان عزیزم شبتون بخیر از دوستان خوب و با محبتی که ...

ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻧﺎﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﺘﻬﻢ ﺍﻧﺪ! ...ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﮑﻮﺗﺸﺎﻥ،ﮐﺎﺭﯼ...

تو قله ی خیالی و تسخیر تو محال#قیصر_امین_پور کوله باریست پر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط