وایکیکی پارت
وایکیکی پارت2
-فردا صبح
بیو ات
از خواب بیدار شدم کسی تو خونه نبود مامانم بیرون بود و بابامو داداشمم سر کار بودن از تخت بلند شدم و کشو قوصی به خودم دادم رفتم صورتمو شستم مسواک زدن و رفتم چند لقمه دونات با شیر کاکائو خوردم بعدش رفتم گوشیمو برداشتم که دیدم شوگا بم پیام داده" سلام عزیزم خوبی کجایی چخبر امروز میای همو ببینیم ؟" و ازاونجایی که کاری نداشتم و مامانم تا شب نمیومد قبول کردم" سلام ارهه تو خوبیی 🎀 اره میام"
همون موقع جواب داد" پس آماده شو یکم دیگه میرسم قبول کردمو رفتم لباسمو عوض کردمو منتظرش شدم یکم بعد زنگ زد و گفت که بیام بیرون کیفمو برداشتم و رفتم بیرون ماشینشو دیدم که یکم جلو تر خونمون بود رفتم سوار شدم
آت: سلاممم
شوگا: سلام عزیزمم
شوگا آت رو بغل کرد و گزاشتش رو پاش(بچه ها جوری که مثلا آت روش به صورت شوگان) بعد -شوگا لباشو گزاشت رو لبای آت و درحال کیس رفتن بودن که بکهیون میرسه و ماشین شوگا رو میبینه و میاد میزنع به شیشه ماشین
شوکا: آت برنگرد
آت: کیه
شوگا: داداشت
آت سرشو فرو برد تو گردن شوگا تا بکهیون نفهمه
-شوگا شیشه رو میده پایین
شوگا: سلام
بکهیون: درود شوگا؟ تو؟ دوست دختر؟
شوگا: اره عجیبه
داشتن حرف میزدن که شوگا متوجه خیسی رویه گردنش شد و فهمید آت داره گریه میکنه
شوگا: عاا خبب من دیگه باید برم بای
و حرکت کرد و رفت جلوتر تو ی کوچه و نگه داشت. سره آت. رو از گردنش فاصله داد و صورتشو با دستاش قاب کرد
شوگا: آت آتت چرا گریه میکنی؟اون نفهمید
آت: خب ترسیدم(گریه) تازه الان میبینه من تو خونه نیستم اگه بفهمه چی؟
شوگا با انگشتاش اشکایه آت رو پاک کرد
شوگا: نمیفهمه آت گریه نداره که
-شوگا آت بغل میکنه
-کمی بعد
آت آروم میشه و بکهیون زنگ میزنه به آت
آت: ش شوگا شوگا😭
شوگا: بله چیشدد
آت: بکهیون د داره زنگ میزنه
شوگا: اصلا چیزی نیست آت فقط جواب بده باشه؟
آت سرشو به معنی باشه تکون داد و با تته په ته جواب داد
آت: ا الو
بکهیون: سلام
آت: س سلام
بکهیون: کجایی
آت: م من
شوگا: بگو اومدم سوپری(آروم)
آت: من اومدم سوپری
بکهیون: عاها خیلخب . خدافس
آت: ب باشه خدافس
-قط
شوگا: دیدی چیزی نشد
آت: اره ولی الان باید برسونیم چون اگه دیر بشه..
شوگا: اره باش
-فردا صبح
بیو ات
از خواب بیدار شدم کسی تو خونه نبود مامانم بیرون بود و بابامو داداشمم سر کار بودن از تخت بلند شدم و کشو قوصی به خودم دادم رفتم صورتمو شستم مسواک زدن و رفتم چند لقمه دونات با شیر کاکائو خوردم بعدش رفتم گوشیمو برداشتم که دیدم شوگا بم پیام داده" سلام عزیزم خوبی کجایی چخبر امروز میای همو ببینیم ؟" و ازاونجایی که کاری نداشتم و مامانم تا شب نمیومد قبول کردم" سلام ارهه تو خوبیی 🎀 اره میام"
همون موقع جواب داد" پس آماده شو یکم دیگه میرسم قبول کردمو رفتم لباسمو عوض کردمو منتظرش شدم یکم بعد زنگ زد و گفت که بیام بیرون کیفمو برداشتم و رفتم بیرون ماشینشو دیدم که یکم جلو تر خونمون بود رفتم سوار شدم
آت: سلاممم
شوگا: سلام عزیزمم
شوگا آت رو بغل کرد و گزاشتش رو پاش(بچه ها جوری که مثلا آت روش به صورت شوگان) بعد -شوگا لباشو گزاشت رو لبای آت و درحال کیس رفتن بودن که بکهیون میرسه و ماشین شوگا رو میبینه و میاد میزنع به شیشه ماشین
شوکا: آت برنگرد
آت: کیه
شوگا: داداشت
آت سرشو فرو برد تو گردن شوگا تا بکهیون نفهمه
-شوگا شیشه رو میده پایین
شوگا: سلام
بکهیون: درود شوگا؟ تو؟ دوست دختر؟
شوگا: اره عجیبه
داشتن حرف میزدن که شوگا متوجه خیسی رویه گردنش شد و فهمید آت داره گریه میکنه
شوگا: عاا خبب من دیگه باید برم بای
و حرکت کرد و رفت جلوتر تو ی کوچه و نگه داشت. سره آت. رو از گردنش فاصله داد و صورتشو با دستاش قاب کرد
شوگا: آت آتت چرا گریه میکنی؟اون نفهمید
آت: خب ترسیدم(گریه) تازه الان میبینه من تو خونه نیستم اگه بفهمه چی؟
شوگا با انگشتاش اشکایه آت رو پاک کرد
شوگا: نمیفهمه آت گریه نداره که
-شوگا آت بغل میکنه
-کمی بعد
آت آروم میشه و بکهیون زنگ میزنه به آت
آت: ش شوگا شوگا😭
شوگا: بله چیشدد
آت: بکهیون د داره زنگ میزنه
شوگا: اصلا چیزی نیست آت فقط جواب بده باشه؟
آت سرشو به معنی باشه تکون داد و با تته په ته جواب داد
آت: ا الو
بکهیون: سلام
آت: س سلام
بکهیون: کجایی
آت: م من
شوگا: بگو اومدم سوپری(آروم)
آت: من اومدم سوپری
بکهیون: عاها خیلخب . خدافس
آت: ب باشه خدافس
-قط
شوگا: دیدی چیزی نشد
آت: اره ولی الان باید برسونیم چون اگه دیر بشه..
شوگا: اره باش
- ۵.۱k
- ۱۸ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط