چندپارتی از ته ته
چندپارتی از ته ته
♡p:3♡
تا تهیونگ خواست حرف بزنه نارا(ی عوضی که همش میچسبه به تهیونگ تا پول به جیب بزنه)موهام رو کشید و پرتم کرد زمین
نارا:به چه حقی لباس اوپای من رو کثیف میکنی هاا؟
اچا:ب...بخدا از قصد نبود
ته:نارا ولش کن بیاید بریم وقتتون رو برای این احمق هدر ندید
همشون رفتن منم با گریه پا شدم که پام بدجوری درد گرفت شت پام زخم شده بود اوفف
(چند مین بعد)
بالاخره با این پا درد کوفتی رسیدم خونه لباس هام رو در آوردم و رفتم حموم بعد از حموم ی لباس خونگی پوشیدم و موهام رو خشک کردم بعد رفتم ناهار درست کنم
(یک ساعت بعد)
غذا ها رو روی میز گذاشتم که زنگ خورد در رو باز کردم پستچی بود ی جعبه بهم داد و ی برگه رو امضا کردم بعد در رو بستم جعبه رو باز کردم و دیدم دو جفت کفش خیلی خوشگل با ی نامه توش بود مطمئنم از طرف پدر مادرمه چون اونا همیشه برامون کادو میفرستادن نامه رو با کردم و خوندم چ...چی اونا قراره آخره هفته بیان سئول هوراااااا خیلی خوشحال شدم نامه و کفش ها رو تو اتاقم گذاشتم و غذام رو خوردم غذا ی چریونگ هم گذاشتم تو یخچال و با ذوق رفتم تو اتاقم و نامه رو تو دستم گرفتم خیلی خوشحال بودم
(چند ساعت بعد)
چریونگ اومده بود خونه و داشت غذاش رو میخورد
اچا:خواهری ی خبر خوب
چریونگ:چیه؟
اچا:مامان بابا آخر هفته میان سئول
تا اینو گفتم چریونگ پرید هوا
چریونگ:بالاخره بعد از کلی دلتنگی قراره بیان پیشمون
هم دیگه رو بقل کردیم و بالا پایین پریدیم
(فردا)
کلاس علوممون تموم شد و زنگ تفریح خورد از کلاس رفتم بیرون چند تا سال بالایی اومدن پیشم اما دیگه نمیتونن با حرفاشون من رو ناراحت کنن چون خیلی برای اومدن خانوادم ذوق داشتم
نورا:سلام اچا خوبی مدیر گفت تو امروز باید پشت حیاط رو تمیز کنی ما هم کلاس ها رو تمیز کنیم
اچا:اما من که دو روز پیش تمیز کاری کردم... اوکی باشه مرسی که گفتی
نورا:خواهش
رفتم حیاط پشتی که...
بچه ها خدایی خیلی زیاد نوشتم برای پارت بعد باید پیچ دومم به 30 تا فالور برسه
@jeon_yunhi
♡p:3♡
تا تهیونگ خواست حرف بزنه نارا(ی عوضی که همش میچسبه به تهیونگ تا پول به جیب بزنه)موهام رو کشید و پرتم کرد زمین
نارا:به چه حقی لباس اوپای من رو کثیف میکنی هاا؟
اچا:ب...بخدا از قصد نبود
ته:نارا ولش کن بیاید بریم وقتتون رو برای این احمق هدر ندید
همشون رفتن منم با گریه پا شدم که پام بدجوری درد گرفت شت پام زخم شده بود اوفف
(چند مین بعد)
بالاخره با این پا درد کوفتی رسیدم خونه لباس هام رو در آوردم و رفتم حموم بعد از حموم ی لباس خونگی پوشیدم و موهام رو خشک کردم بعد رفتم ناهار درست کنم
(یک ساعت بعد)
غذا ها رو روی میز گذاشتم که زنگ خورد در رو باز کردم پستچی بود ی جعبه بهم داد و ی برگه رو امضا کردم بعد در رو بستم جعبه رو باز کردم و دیدم دو جفت کفش خیلی خوشگل با ی نامه توش بود مطمئنم از طرف پدر مادرمه چون اونا همیشه برامون کادو میفرستادن نامه رو با کردم و خوندم چ...چی اونا قراره آخره هفته بیان سئول هوراااااا خیلی خوشحال شدم نامه و کفش ها رو تو اتاقم گذاشتم و غذام رو خوردم غذا ی چریونگ هم گذاشتم تو یخچال و با ذوق رفتم تو اتاقم و نامه رو تو دستم گرفتم خیلی خوشحال بودم
(چند ساعت بعد)
چریونگ اومده بود خونه و داشت غذاش رو میخورد
اچا:خواهری ی خبر خوب
چریونگ:چیه؟
اچا:مامان بابا آخر هفته میان سئول
تا اینو گفتم چریونگ پرید هوا
چریونگ:بالاخره بعد از کلی دلتنگی قراره بیان پیشمون
هم دیگه رو بقل کردیم و بالا پایین پریدیم
(فردا)
کلاس علوممون تموم شد و زنگ تفریح خورد از کلاس رفتم بیرون چند تا سال بالایی اومدن پیشم اما دیگه نمیتونن با حرفاشون من رو ناراحت کنن چون خیلی برای اومدن خانوادم ذوق داشتم
نورا:سلام اچا خوبی مدیر گفت تو امروز باید پشت حیاط رو تمیز کنی ما هم کلاس ها رو تمیز کنیم
اچا:اما من که دو روز پیش تمیز کاری کردم... اوکی باشه مرسی که گفتی
نورا:خواهش
رفتم حیاط پشتی که...
بچه ها خدایی خیلی زیاد نوشتم برای پارت بعد باید پیچ دومم به 30 تا فالور برسه
@jeon_yunhi
- ۱۱.۲k
- ۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط