بارانآمد کنارم نشست

#باران✍آمد کنارَم نشست،
‏سرش را به دامنم گذاشت،
‏پاهاش را دِراز کرد
‏و چشمهاش را بست:
‏کارَم از تکیه گذشته،
‏دلم می‌خواهد تویِ بغلت بمیرم .

‏‌ #عباس_معروفی
دیدگاه ها (۳)

#باران✍عصرتون بخیرهمراهان جان دلم♥✨آرامش✨سهم دل هایی ست✨که ن...

#باران 👫یه عصردلبرانه باعشق جان❤مرسی عشق جاانم بخاطراهنگ زی...

#باران✍اشدّ مجازات برای هر آدمی تحملِ تنهاییِ همین روزهای جم...

#باران✍به ردّ یک زخم قدیمی روی دستم خیره شده‌ام به خاطره‌ی ز...

دستش رو قلبم بود.هر وقت می فهمید حالم‌ خوش نیست، همین کار رو...

آن سوی آینه P36پیشش دراز کشیدم و از پشت بغلش کردم(ویو ا.ت ، ...

### فصل دوم | پارت ششم نویسنده: Ghazal ات هنوز تو بغل جونگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط