به خلوت رفتم و روی تو دیدم

به خلوت رفتم و روی تو دیدم
نشان  از طاقِ  ابروی  تو دیدم
دو چشمان بسته بر هر بوستانی
گلستانی    لبِ  جوی  تو دیدم
نهان گشتی  و ناگه  پَر کشیدی
کنار خشت جان  بوی  تو دیدم
شدم  گُم تا که رفتی بر نگشتم
دو دستان تا ابد سوی تو دیدم
درون  سینه ام   جای تو خالی
بجایت   برّه   آهوی   تو دیدم
دیدگاه ها (۷)

دل از دست زمانه تشت خون استچو دریائی خروشان پُر جنون استشده ...

از راه دورے آمدم، آغوش خود را باز ڪنچرخے بزن دور و بَرَم، قد...

با دهانت شعر گفتم، گاه هم بوسیدمتوقت شادی گریه کردم، وقت غم ...

شب که می شود برای ستاره ها از عشقمان بگواز بوسه های یواشکی ا...

ᴘᴀʀᴛ17

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط