BTS, Roman

#زندگی_من
#ادامه_پارت_یازدهم

واااای یعنی ریدم؟؟ نمیدونم!!!
نمیخواستم بیشتر روی مخش راه برم و عصبانیش کنم.
پس میرم توی آشپز خونه.
خیلی گشنمش شده بود، دیگه باید شام و حاضر میکرد.

تهیونگ- ساعت ۲۰:۰۰ باید سفره پهن باشه.

یعنی دقیقا ۱۵ دقیقه دیگه؟؟ [اوه بدو بدووو]
به سرعت میز شام و به بهتریش شکل چیدم. برای خودم غذا برداشتم و گذاشتم کنار گاز.
[عالیه، ساعت دقیق ۲۰:۰۰. عالی بودی]

من- اقا، شام حاضره

از جاش بلند شد و اومد سمت میز نشست.
ظرف مو برداشتم رفتم تا توی اتاقم غذا بخورم.

من- من میرم توی اتاقم. اگه کارم داشتید صدام بزنید. اگرم اروم صدا بزنید من خودمو بهتون میرسونم. با اجازه
تهیونگ- صبر کن
من- بله؟؟
تهیونگ- همینجا بشین.
من- اینجا؟!
تهیونگ- اره. این اجازه رو داری.

به موقعیت نگاه میکردم. واقعا میتونستم باهاش هم سفره بشم!؟

تهیونگ- نمیخوای بشینی؟
من- نه نه، الان میشینم.
#BTS#ARMY_BTS#BTS_ARMY#ARMY#Jungkook#Teahyung#Namjoon#RM#R_M#J_hope#Jin#Jimin#Suga#Yoongi#AgustD#Nam_jin#Namjin#Teah_kook#Teahkook#Teah_jin#Teahjin#Jin_kook#Jinkook#Nam_kook#Namkook#Roman#Dasta_mo_begir#Roman_Daste_mo_begir#yooshi
#بی_تی_اس#آرمی_بی_تی_اس#بی_تی_اس_آرمی#آرمی#جونگکوک#جونگ_کوک#تهیونگ#ته_هیونگ#نامجون#آرام#آرم_ام#جیهوپ#جی_هوپ#جین#جیمین#شوگا#یونگی#آگوست_دی#نام_جین#نامجین#ته_کوک#تهکوک#تهجین#ته_جین#جین_کوک#جینکوک#نامکوک#نام_کوک#رمان#دست_مو_بگیر#رمان_دست_مو_بگیر#یوشی
دیدگاه ها (۰)

BTS, Roman

BTS, Roman

BTS, Roman

BTS, Roman

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط