آنچنان دلتنگ تو ام که دلم می خواهد دست بکشم به تمام کوچه

آنچنان دلتنگ تو ام که دلم می خواهد دست بکشم به تمام کوچه های این حوالی آنجا که ردپای تو در میان است؛بر دیوار های مغازه های اطراف که هر روز از آن خرید می کردی،بر روی کلیدی که بر در می چرخاندی،بر روی صندلیِ میزِ از چوب درختِ چنار کافه تئاتر که مدت هاست جای تو آنجا خالی است،سلمانی سر کوچه،کاپشن سبز ارتشی و جای خالی ات سر سفره.ولی می دانم که هیچ کدام از آن ها آرامم نمی کند.آتشی دارم در سینه پنهان،پنهان می سوزاند.
#محمد_صالح_علاء

🕊
#خاص
دیدگاه ها (۴)

کبوتر با کبوتر مانده اما از سر اجباردر این دنیای تودرتو، تو ...

. . تمام زندگی‌ام پشت یک نیسان آبی جا می‌شود می ماند خاطره ...

سرنوشت را باید ازسر نوشتشاید این بار کمی بهتر نوشتعاشقی را غ...

از کنارم رد شدی بی اعتنا نشناختیچشم در چشمم شدی حتی مرا نشنا...

برو بخون

دستش رو قلبم بود.هر وقت می فهمید حالم‌ خوش نیست، همین کار رو...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط