از ابتدا بیهوده میبارند بارانها

از ابتدا بیهوده می‌بارند باران‌ها
بهتر نخواهد شد کمی حال بیابان‌ها

دنیای ما هر روز کوچک می‌شود بی‌تو
آنگونه که جا می‌شود در عمق فنجان‌ها

در هر مسیری پا که بگذاریم، گمراهیم
گویا نمی‌دانند مقصد را خیابان‌ها

سَرویم، اما باغ‌ها ما را نمی‌خواهند
از غم پناه آورده‌ایم اکنون به گلدان‌ها

دور و بر ما گرگ بسیار است؛ کاری کن
این‌بار بی‌شک راست می‌گویند چوپان‌ها...



#سورنا_جوکار
دیدگاه ها (۱)

ای کاش چو پروانه پری داشته باشمتا گاه به کویت گذری داشته با...

مهمان شانه های تو بودن میّسر استاز من نخواه بی تو و عشق تو س...

آنکه دائم هوس سوختن ما می‌کرد ،کاش می‌آمد و از دور تماشا می‌...

از سر زلف تو پیداست که پیمان شکنینه عجب از تو که پیمان محبان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط