تنفرتاعشق
#تنفر_تا_عشق
#اد_جئون
#پارت_83
کوک:خب تو هم میگی قرار نیست اتفاقی بیوفته
ات:(ازین نگاه ها ک میخاد کوک رو خفه کنه)
کوک:باشه باشه صبحونتو بخور
ات:اوفف امروز خیلی کار دارم پدرم در اومدس
باید برم ناخونا مو درست کنم ،موهامو رنگ کنم و ی حالتی بدم بهشون ، ارایش کنم لباسسسسس بپوشمم
بعد تو میگی شبب؟؟
کوک:خب حالا فعلا بشین صبحونتو بخور بعدا میری
ات:میری ک ن شما زحمت میکشی و منو میبری
کوک:بعله .انگار من قراره ارایش کنماا(اروم
ات:شنیدم
کوک:خب عزیزم راست میگم دیگه تو میخای بری خشگل کنی بعد من باید ببرمت
ات:،خاا. راستی خدمتکارا چی شدن؟
کوک:ب اونا امروز مرخصی دادم
ات :خاستم حرفی بزنم که در محکم وا شد و صدای سلام بلندی اومد
برگشتم دیدم سئونه اومد پیش صندلی و گفت :نمیخای ی بغل ب ما بدی عروس خانم؟
ات:تو کی اومدیییی؟(ذوق.بلند میشه و بغلش میکنه)
سئون:با اجازت همین الان
دلم برات تنگ شده بوداا
ات:مننممم
کوک اهمی میکنه و میگه :ماهم ک خیاریم
سئون میره کوک رو هم بغل میکنه
ات:باورت میشه تورو یادم رفته بود؟؟(سئون رو میگه
سئون:متاسفم برات
ات:بابااا انقد کار داشتم اسم خدمم یادم نبود
کوک:راست میگه فقط اسم منو یادشه (با دهن پر میگه
ات:اره فقط اسم داداشتو یادمه
سئون:چقد شما بهم وفا دارید اخه ، تو سخت ترین شرایط هم اسم همو یادتونه(خنده
ات:یااا مسخره نکناا
سئون:مسخره نکردم که
ات:اره تو راست میگی. تو سخت ترین شرایط هم اسم همو ور ور(ادا در اوردن
سئون:روز عروسیت هم ولمون نمیکنی؟
ات:خب خدت اول شروع کردی
سئون:خا
ات:چیزی خوردی؟
سئون :اره بابا
نظراتتون؟؟
#اد_جئون
#پارت_83
کوک:خب تو هم میگی قرار نیست اتفاقی بیوفته
ات:(ازین نگاه ها ک میخاد کوک رو خفه کنه)
کوک:باشه باشه صبحونتو بخور
ات:اوفف امروز خیلی کار دارم پدرم در اومدس
باید برم ناخونا مو درست کنم ،موهامو رنگ کنم و ی حالتی بدم بهشون ، ارایش کنم لباسسسسس بپوشمم
بعد تو میگی شبب؟؟
کوک:خب حالا فعلا بشین صبحونتو بخور بعدا میری
ات:میری ک ن شما زحمت میکشی و منو میبری
کوک:بعله .انگار من قراره ارایش کنماا(اروم
ات:شنیدم
کوک:خب عزیزم راست میگم دیگه تو میخای بری خشگل کنی بعد من باید ببرمت
ات:،خاا. راستی خدمتکارا چی شدن؟
کوک:ب اونا امروز مرخصی دادم
ات :خاستم حرفی بزنم که در محکم وا شد و صدای سلام بلندی اومد
برگشتم دیدم سئونه اومد پیش صندلی و گفت :نمیخای ی بغل ب ما بدی عروس خانم؟
ات:تو کی اومدیییی؟(ذوق.بلند میشه و بغلش میکنه)
سئون:با اجازت همین الان
دلم برات تنگ شده بوداا
ات:مننممم
کوک اهمی میکنه و میگه :ماهم ک خیاریم
سئون میره کوک رو هم بغل میکنه
ات:باورت میشه تورو یادم رفته بود؟؟(سئون رو میگه
سئون:متاسفم برات
ات:بابااا انقد کار داشتم اسم خدمم یادم نبود
کوک:راست میگه فقط اسم منو یادشه (با دهن پر میگه
ات:اره فقط اسم داداشتو یادمه
سئون:چقد شما بهم وفا دارید اخه ، تو سخت ترین شرایط هم اسم همو یادتونه(خنده
ات:یااا مسخره نکناا
سئون:مسخره نکردم که
ات:اره تو راست میگی. تو سخت ترین شرایط هم اسم همو ور ور(ادا در اوردن
سئون:روز عروسیت هم ولمون نمیکنی؟
ات:خب خدت اول شروع کردی
سئون:خا
ات:چیزی خوردی؟
سئون :اره بابا
نظراتتون؟؟
- ۳.۶k
- ۱۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط