یه گل کاکتوس قشنگ تو خونه ام داشتم اوایل بهش میرسیدم قش

یه گل کاکتوس قشنگ تو خونه ام داشتم، اوایل بهش میرسیدم، قشنگ بود و جون دار، کم کم فهمیدم با همه بوته هام فرق داره، خیلی قوی بود، صبور بود، اگه چند روز بهش نور و آب نمیدادم هیچ تغییری نمیکرد...
منم واسه همین خیلی حواسم بهش نبود به خیال اینکه خیلی قویه و چیزیش نمیشه!
هر گلی که خراب میشد میگفتم کاکتوسه چقدر خوبه هیچیش نمیشه اما بازم بهش رسیدگی نمیکردم...
تا اینکه یه روز که رفتم سراغش دیدم خیلی وقته که خشک شده، ریشه اش از بین رفته بود و فقط ساقه هاش ظاهرشو حفظ کرده بود، قوی ترین گلم رو از دست دادم چون فکر کردم قویه و مقاوم...
مواظب قوی ترین های زندگی هامون باشیم.
ما از بین رفتنشونو نمیفهمیم چون همیشه یه ظاهر خوب دارند، همیشه حامی اند، پشتمون بهشون گرمه...
اما بهشون رسیدگی نمیکنیم، تا اینکه یه روز میفهمی قوی ها هم از بین میرن...!
مرحوم حسین پناهی
دیدگاه ها (۱)

مرگ می‌خندد به فهـمِ غافــلِ مــن تـا ابدبی‌ تو گر یک لحظه ...

😘 😍 😍 😍 😍 😍

تن رعشه گرفتیمکه با غیر نشسته‌استاز غیرتمان بود!نوشتند:حسودی...

در یادِ منیحاجتِ باغ و چَمنم نیستجایی که تو باشیخَبر از خویش...

معشوقه دشمن P³⁶میدونی؛بعضی ادما توی خواباشون زندگی میکنن.وقت...

پشیمونی...پارت.۲۰ویو نویسندهتهون خندید و رو به جونگهی گفت:ته...

همیشه دیدن گریه ، زجر کشیدن و مرگ دیگران برام زجر آوره!زیاد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط