وقت بودن یک رمان به شدت خوشخوان است با اینکه خیلی جاها

🦋وقت بودن یک رمان به شدت خوش‌خوان است. با اینکه خیلی جاها از فضاسازی و بیان نکات ریز جانمانده ولی آنقدرهم زیاده‌روی نکرده که حوصلۀ مخاطب سربرود.

🦋در مورد این رمان میشود حرفهای بسیاری زد اما مهمتر از همه اینست که «وقت بودن» به معنای واقعی یک داستان است. مخاطب را درگیر جهان خودش میکند و خط به خط فکر و احساس او را با شخصیت ها و جغرافیایش، آشنا و همراه میکند تا به درک جدیدی از برخی مفاهیم برسد. 

🦋وقت بودن، بهانه ای ست برای تأمل ... پس از پایان آخرین خط در ذهن خواننده تمام نشده و فراموش نخواهد شد ...

🦋 داستان خیلی خوب شروع می‌شود؛ با یک لید خوب و طوفانی که نمایی خلاصه و موجز از سیر روایت داستان است. تیپ ها و شخصیت ها سرجای خودشان هستند و مثل بعضی رمان ها احساس نمی‎کنیم باید جایشان با هم عوض شود، جاهایی که نیاز است تیپ تبدیل به شخصیت شود یا جاهایی که همان تیپ کافیست و نیازی به شخصیت نبوده است.

🦋وقت بودن داستان دوئل دو مرد است: مردی که با روستای داستان ما و مردمش بیگانه است و مردی که در آن روستا نفس کشیده و بزرگ شده‌است؛ مردی که با لباس قانون پا به روستا می‌گذارد و مردی که بعد از سال‌ها زندان به وطنش باز می‌گردد تا زندگی جدیدی را شروع کند.

🦋همین دو خط توضیح راجع‌به کتاب می‌تواند آن را در زمرۀ رمان‌های مردانه قراردهد، ولی واقعیتش این است که پس‌زمینه داستان تا حدودی زنانه‌ست.

🦋خیلی کارها و تصمیمات  «جان‌محمد» و «کاظمی» به خاطر همسر و خانواده‌شان است. به همین خاطر فضای رمان، آنقدرها هم زمخت و خشن نیست که زنان نتوانند با آن ارتباط بگیرند و خواندنش خسته‌شان کند.
#به_وقت_بودن #رمان #معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
#خاص #جذاب
دیدگاه ها (۱)

🌾شبی در عالم خواب یکی از دوستان شهیدم بنام سعید که در عملیات...

🌾حالا مایِلی یک نمونه از لذتهایی را که تو نمیتوانی احساس کنی...

🦋لحظه‌ای در حیاط ایستاد. کمی دقت کرد. صدای مانده از سمت تنور...

🦋گرد و غبار خوابید و سایه مردی دیده شد که با کلتی رو به آسما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط