پارت ۸۴
پایین که رسیدن، ات خم شد سمت جونگکوک و گفت:
– «حدس میزنم شماها نمیدونید این جشن واسه چیه… بزار بهتون بگم.
من این جشنو واسه قراردادمون گرفتم. شاید اسم شرکت سونوی کورپ به گوشتون خورده باشه…»
یه مکث کوتاه کرد، بعد با لبخند گوشهدار ادامه داد:
– «همون شرکتی که همه فکر میکنن مدیرعاملش خانم پارکه… ولی رئیس اصلی که تا حالا هیچکی چهرهشو ندیده… منم.»
جونگسو با چشمهای گرد بهش زل زد، اما ات بیتفاوت حرفشو ادامه داد:
– «خانم پارک از طرف من این جشنو چیده که قرارداد رو جشن بگیریم. چند تا خانواده مافیا هم دعوتن… از قضا خانواده جئون هم هست.
با اینکه خب… مافیای قدرتمندی نیستن.»
یه لبخند نصفه زد و گفت:
– «به همه دخترا گفتم لباس سفید بپوشن، ولی خودم قانونمو شکستم… چون باید حِرص یه نفر دیگه رو دربیارم.»
با یه لحن خونسردتر اضافه کرد:
– «ولی یادت باشه… من تو این ماجرا جز یه عروس بیچاره چیز دیگهای نیستم.»
– «حدس میزنم شماها نمیدونید این جشن واسه چیه… بزار بهتون بگم.
من این جشنو واسه قراردادمون گرفتم. شاید اسم شرکت سونوی کورپ به گوشتون خورده باشه…»
یه مکث کوتاه کرد، بعد با لبخند گوشهدار ادامه داد:
– «همون شرکتی که همه فکر میکنن مدیرعاملش خانم پارکه… ولی رئیس اصلی که تا حالا هیچکی چهرهشو ندیده… منم.»
جونگسو با چشمهای گرد بهش زل زد، اما ات بیتفاوت حرفشو ادامه داد:
– «خانم پارک از طرف من این جشنو چیده که قرارداد رو جشن بگیریم. چند تا خانواده مافیا هم دعوتن… از قضا خانواده جئون هم هست.
با اینکه خب… مافیای قدرتمندی نیستن.»
یه لبخند نصفه زد و گفت:
– «به همه دخترا گفتم لباس سفید بپوشن، ولی خودم قانونمو شکستم… چون باید حِرص یه نفر دیگه رو دربیارم.»
با یه لحن خونسردتر اضافه کرد:
– «ولی یادت باشه… من تو این ماجرا جز یه عروس بیچاره چیز دیگهای نیستم.»
- ۴.۲k
- ۲۴ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط