پارت پنجم من که مردم تو زنده بمون

پارت پنجم: "من که مُردم، تو زنده بمون..."

راوی:تهیونگ

صبح شد.

اما نه مثل همیشه.

آفتاب از پنجره افتاده بود رو صورتش، همون صورتی که دیگه رنگ نداشت.
لبخندش هنوز بود، لعنتی… حتی وقتی دیگه نفس نمی‌کشید، لبخندش مونده بود.

صدات زدم، نیلا.
محکم، بارها…
با التماس، با بغض، با تمام خستگی دنیا.

ولی تو بیدار نشدی.

کنار بالشت، دفترچه‌ت بود. همون قرمز لعنتی.
بازش کردم.
با دستخطی لرزون، یه نامه بود… برای من:

> «سلام عشق من.
اگه داری اینو می‌خونی یعنی دیگه نمی‌تونم برات بستنی بخرم. نمی‌تونم تو بارون کنار تو بدوم. نمی‌تونم تو چشمات نگاه کنم و بگم "خوبم".
ولی هنوزم عاشقتم، حتی تو مرگ.
ببخش اگه زودتر از قرارمون رفتم. ببخش اگه وسط راه ولت کردم. ولی بدون، هیچ‌وقت توی دلم، دستتو ول نکردم.
ته...
من که مُردم، تو زنده بمون.
برای من نفس بکش، گریه نکن…
فقط لبخند بزن.
چون من، لبخند تو رو به مرگ ترجیح می‌دم…
دوستت دارم. همیشه. حتی توی نبودن.»



اون روز… کل بیمارستان گریه نمی‌کرد،
فقط من بودم.
فقط من… با یه دفترچه، یه لبخند یخ‌زده، و یه دلی که دیگه نمی‌دونست چجوری بزنه.


---
#ادیت #تهیونگ #کیم_تهیونگ #کیپاپ #کیدراما #بی_تی_اس #بنگتن #بنگتن_بویز #آرمی #فیک #رمان #چندپارتی #سناریو #تکپارتی
دیدگاه ها (۰)

پارت ششم: "تو که رفتی، من یاد گرفتم چجوری نفس نکشم..."راوی: ...

بیبی_کوچولو_منPart: ¹¹بابا نفسش رو با حرص بیرون داد و گفت:با...

عنوان«اگه فردا بیدار نشدم، بخند برام…»---پارت چهارم: «اگه فر...

پارت سوم – «لبخند می‌زنم چون دوست ندارم گریه‌تو ببینم.»---را...

پارت شانزدهم قشنگام ببخشید پارت قبل رو کم گذاشتم تو ماشین بو...

رمان انیمه ای «هنوز نه!» چپتر ۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط