نامه همراه با هدیه دخترکی یتیم به رزمندگان اسلام
⭕ نامه همراه با هدیه دخترکی یتیم به رزمندگان اسلام
✍🏻 لطفا بخونید تا شاید کمی از شرمندگی و احساس دین و حال دل رزمنده هایی که این نامه و نان خشک هدیه شده همراه اون بدستشون رسیده و با اشک چشم تر کرده و خورده اند را تجربه کنید
💥 و اما تو ای مسئول ! و تویی که با وقاحت رانت خواری ، امریکا نشینی و اروپاگردی فرزندانت را حق و ثمره تلاش و سهم خود از سفره انقلاب فقرا می دانیو روز به روز فربه تر می شوی ! زمان می گذرد کوتاهی و خبط یا احیانا منفعت طلبی و خیانت جدیدت خطای قبلی ات را به ورطه فراموشی می راند اما خدا ، خدای شهدا ، خون شهدا و مردمانی که از اندک دارائیشان برای حفظ اسلام و کشور گذشتند ، و خدای این کودک یتیم و فقیر هرگز فراموش نمی کند و در کمین ظالمان است ...
🗣️ محسن محمدی
با سلام به امام زمان علیه السلام و درود به امام خمینی
اسم من زهرا هست این هدیه را که نان خشک و بادام هست برای شما فرستادم
پدرم می خواست به جبهه بیاید ولی با موتور زیر ماشین رفت و او کشته شد .
من ۹ سال دارم و نصف روز مدرسه و نصف دیگر را قالی بافی می روم . مادرم کار می کند ما پنج نفر هستیم پدرم مرد و باید کار کنیم . من ۹۲ روز کار کردم تا برای شما رزمندگان توانستم نان بفرستم ، از شما می خواهم که این هدیه را از یک یتیم قبول کنید و پس ندید و مرا کربلا ببرید آخر من و مادرم خیلی روزه می گیریم تا خرجی داشته باشیم مادرم خودم احمدو بتول و تقی برادر کوچکم سلام می رسانیم خدا نگهدار شما پاسداران اسلام باشد ۸/ ۱۱ / ۶۲
✍🏻 لطفا بخونید تا شاید کمی از شرمندگی و احساس دین و حال دل رزمنده هایی که این نامه و نان خشک هدیه شده همراه اون بدستشون رسیده و با اشک چشم تر کرده و خورده اند را تجربه کنید
💥 و اما تو ای مسئول ! و تویی که با وقاحت رانت خواری ، امریکا نشینی و اروپاگردی فرزندانت را حق و ثمره تلاش و سهم خود از سفره انقلاب فقرا می دانیو روز به روز فربه تر می شوی ! زمان می گذرد کوتاهی و خبط یا احیانا منفعت طلبی و خیانت جدیدت خطای قبلی ات را به ورطه فراموشی می راند اما خدا ، خدای شهدا ، خون شهدا و مردمانی که از اندک دارائیشان برای حفظ اسلام و کشور گذشتند ، و خدای این کودک یتیم و فقیر هرگز فراموش نمی کند و در کمین ظالمان است ...
🗣️ محسن محمدی
با سلام به امام زمان علیه السلام و درود به امام خمینی
اسم من زهرا هست این هدیه را که نان خشک و بادام هست برای شما فرستادم
پدرم می خواست به جبهه بیاید ولی با موتور زیر ماشین رفت و او کشته شد .
من ۹ سال دارم و نصف روز مدرسه و نصف دیگر را قالی بافی می روم . مادرم کار می کند ما پنج نفر هستیم پدرم مرد و باید کار کنیم . من ۹۲ روز کار کردم تا برای شما رزمندگان توانستم نان بفرستم ، از شما می خواهم که این هدیه را از یک یتیم قبول کنید و پس ندید و مرا کربلا ببرید آخر من و مادرم خیلی روزه می گیریم تا خرجی داشته باشیم مادرم خودم احمدو بتول و تقی برادر کوچکم سلام می رسانیم خدا نگهدار شما پاسداران اسلام باشد ۸/ ۱۱ / ۶۲
- ۲.۱k
- ۰۶ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط