P
P²⁰
هائون با قدم های آرام سمته فیلیکس رفت و جلوش ایستاد چشم تو چشک بودن و غرق در زیبایی هائون بود
سونگمین: اممم چه خوشگل شدین
فیلیکس در حالی که به هائون خیره بود گفت
فیلیکس: ببینم دلت میخواد زبونت رو ببورم
هائون با لبخند
هائون : بریم ....
فیلیکس: بله حتما
هر دو سمته در حرکت کردن ...
》》》》》》》》
وارد سالن شدن و صدا های حرف زدن مردم به گوششون میخورد فیلیکس دست هائون رو گرفت و دوره بازوش پیچوند
فیلیکس: باید جوزی رفتار کنی که عاشق هم هستیم
هائون : من که میتونم ولی اینکار مشکل اینجاست که شما نمیتونی
فیلیکس: الکی حرف نزن
هر دو حرکت کردن ... به صاحبه مهمانی سلام کردن و سمته مبل ها رفتن هائون که هیج وقت نرفته بود جشن خوشهال به اطراف اش نگاه میکرد و فیلیکس فقد به هائون نگاه میکرد تا اینکه هائون نگاهش را به فیلیکس دوخت و با ذوق گفت
هائون اینجا خیلی خوشگله
فیلیکس: آره بدک نی
هائون: ای بابا اینقدر پرو نباش خب خوشگله دیگه
فیلیکس: درسته خوشگله ولی من دوست ندارم
هائون : نه بابا شما هم هیچی دوست ندارید
نگاهش افتاد رو میز غذا ها زود به فیلیکس نزدیک شد و گفت
هائون : میشه بگی اون شیرینه لقمه ای رو برام بیارن
فیلیکس: قبل از اینکه بیایی کیک توت فرنگی سفارش دادی الانم میخواهم شیرینی بخوری
هائون اخمی کرد و به مبل تکیه داد
فیلیکس: چی شد
هائون: هیچی
فیلیکس سکوت کرد و باورش شد که هائون قهر نکرده چندیدن نفر همکار فیلیکس سمته فیلیکس آمدن و بعد از احوالپرسی روبه رو نشستن هائون سکوت کرده بود و به دور ور اش نگاه میکرد،
..... : خانم زن داداشمون میشه
هائون نگاهش رو به اون پسره دوخت
فیلیکس: بله درسته
... : وای کی تونسته دل کوه یخ رو ببره
هائون لبخندی زد و به پایین خیره شد و گفت
هائون : نمیگید که شاید بهم بربخوره
فیلیکس با چشم های درشت بهش خیره بود
... : اووو چه عشقی ببخشید خانم منظوری نداشتم ولی خداییش همسر شما ارباب ما خیلی تند رفتار میکنه
فیلیکس با صدا بمش گفت
فیلیکس: هویییی ناسلامتی اینجا نشستم
هائون با صدا نازش شروع به خندیدن کرد با صدا بلند میخندید همه بهش خیره بودن دختری ندیده بودن با این خنده زیبا
هائون با قدم های آرام سمته فیلیکس رفت و جلوش ایستاد چشم تو چشک بودن و غرق در زیبایی هائون بود
سونگمین: اممم چه خوشگل شدین
فیلیکس در حالی که به هائون خیره بود گفت
فیلیکس: ببینم دلت میخواد زبونت رو ببورم
هائون با لبخند
هائون : بریم ....
فیلیکس: بله حتما
هر دو سمته در حرکت کردن ...
》》》》》》》》
وارد سالن شدن و صدا های حرف زدن مردم به گوششون میخورد فیلیکس دست هائون رو گرفت و دوره بازوش پیچوند
فیلیکس: باید جوزی رفتار کنی که عاشق هم هستیم
هائون : من که میتونم ولی اینکار مشکل اینجاست که شما نمیتونی
فیلیکس: الکی حرف نزن
هر دو حرکت کردن ... به صاحبه مهمانی سلام کردن و سمته مبل ها رفتن هائون که هیج وقت نرفته بود جشن خوشهال به اطراف اش نگاه میکرد و فیلیکس فقد به هائون نگاه میکرد تا اینکه هائون نگاهش را به فیلیکس دوخت و با ذوق گفت
هائون اینجا خیلی خوشگله
فیلیکس: آره بدک نی
هائون: ای بابا اینقدر پرو نباش خب خوشگله دیگه
فیلیکس: درسته خوشگله ولی من دوست ندارم
هائون : نه بابا شما هم هیچی دوست ندارید
نگاهش افتاد رو میز غذا ها زود به فیلیکس نزدیک شد و گفت
هائون : میشه بگی اون شیرینه لقمه ای رو برام بیارن
فیلیکس: قبل از اینکه بیایی کیک توت فرنگی سفارش دادی الانم میخواهم شیرینی بخوری
هائون اخمی کرد و به مبل تکیه داد
فیلیکس: چی شد
هائون: هیچی
فیلیکس سکوت کرد و باورش شد که هائون قهر نکرده چندیدن نفر همکار فیلیکس سمته فیلیکس آمدن و بعد از احوالپرسی روبه رو نشستن هائون سکوت کرده بود و به دور ور اش نگاه میکرد،
..... : خانم زن داداشمون میشه
هائون نگاهش رو به اون پسره دوخت
فیلیکس: بله درسته
... : وای کی تونسته دل کوه یخ رو ببره
هائون لبخندی زد و به پایین خیره شد و گفت
هائون : نمیگید که شاید بهم بربخوره
فیلیکس با چشم های درشت بهش خیره بود
... : اووو چه عشقی ببخشید خانم منظوری نداشتم ولی خداییش همسر شما ارباب ما خیلی تند رفتار میکنه
فیلیکس با صدا بمش گفت
فیلیکس: هویییی ناسلامتی اینجا نشستم
هائون با صدا نازش شروع به خندیدن کرد با صدا بلند میخندید همه بهش خیره بودن دختری ندیده بودن با این خنده زیبا
- ۵.۱k
- ۲۵ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط