سناریو

#سناریو
#استری_کیدز
[p2]
پسرک بی خبر از همه جا آب رو نوشید....


.
.
.
.
.
چشماش رو کم کم از هم فاصله داد...ولی جای مناسبی نبود! خودش هم میدونست قراره تک تک ثانیه ها ش رو اینجا زجر بکشه
از کجا؟ از شکل و رنگو روی اتاق معلوم بود!


_ به به.....مستر کیم.. مطمئنم فکر نمیکردی که انتقام نگیرم نه؟....ولی باز مثل ابله ها در رو بروم باز کردی!

یوگجه: ...دقیقا چه چیز اون هرزه انقدر اهمیت داره که میخوای براش دوست صمیمیتو بکشی؟

_اسم دوست دختر منو به زبون کثیفت نیار! اگه بخاطر توی عوضی نبود الان زنده بود!


+ تقصیر خودش بود! یه شب زیر خوای که این حرفا رو نداشت تازه تهشم که می‌خواست بره زیر یکی دیگه، چرا یکی از مایه های فساد جامعه رو نمیکشتم؟

_ وقتی که اول زبونتو بعدشم ک✨️رتو بریدم میفهمی هرزه و زیر خواب مادرته نه ا.ت

پسرک با حرف چان به تته پته افتاد

+ب...ببینم تو که الان ...ج.جدی نیستی...نه؟ ما باهم د..دوستیم نه؟؟

_دوستی به یه ورم تاوان کارتو باید پس بدی..‌اونم با جونت!
دیدگاه ها (۸۲)

۲۰۰ تایی شدنمون مبارک*میدونم پست هیچ ربطی به محتوا نداره*مید...

#سناریو#درخواستی#استری_کیدزوقتی دارن با تلفن حرف میزنن و تو ...

#سناریو#استری_کیدز [p1]احساسات؟......دیگه همچین چیزی درونش و...

#تکپارتی#درخواستی#چانگبینوقتی بدنت........یه مدتشده بود که ک...

رمان سوکوکو _ پارت 16

همیشگی من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط