ایمجین از Jin

روی کاناپه نشسته بودی و با اضطراب ناخناتو میجویدی که یهو در باز شد و قامت تهیونگ بین چارچوب در نمایان شد.
هول زده از جا پریدی که ته خندید و همینطور که کتشو درمیاورد کنار رفت تا بقیه پسرا وارد بشن.
اولین نفر جیمین و بعد شوگا، معطل جین بودی که بالاخره از پشت نامجون ظاهر شد.
دویدی سمتش و دستاشو گرفتی
+ چطور بود؟
پشت چشمی نازک کرد و گفت
- من ورلد واید هندسامم مگه میشه خراب کنم؟
مشتی به بازوش زدی و معترض شدی
+ مسخره بازی درنیار جین.
خندید و نشست روی کاناپه.با لبخند پهنی گفت
- خوب بود عشق دلم.بهترینمو انجام دادم.
لبهات به لبخندی باز شد و دستاتو از پشت دور گردنش حلقه کردی.بوسه‌ای روی گونه‌ش نشوندی که صدای اعتراض پسرا بلند شد.
هردو ریز خندیدین و جلوش نشستی.دستاتو محکم گرفت و شروع کرد به نوازش کردن.سر کج کردی و همینطور که با لبای آویزون سر تا پاشو برانداز می‌کردی گفتی
+ شبیه تازه دامادا شدی.
با شیطنت سر تکون داد و گفت
- دامادم میشم نگران نباش.
+ یااااا...منظورت چیه؟
گردن کشید و بوسه‌ای روی لبهات زد
- خب بالاخره یک روزی قراره ازدواج کنیم بیبی.

☕️ ≼ ;𝘼𝙉𝘼 ≽
𓂃 #Jin :𓂃 #fic
•∙·────꒷꒦ꜜ────·∙•
𓏲◖𝗕𝗍𝗌 𓂃
@army_bts_ot7
دیدگاه ها (۴)

ایمجین از Suga

مرسی که انقد حمایت میکنید! :)))

ایمجین از Suga

وانشات از Teahyung

وانشات بومگیو •••وقتی تو اوج ناراحتیه و کنارشیآروم روی تختت ...

اگه بهشون سیلی بزنی✨دازای☆یه خودکشی نا موفق دیگه داشت .از دس...

اولین بوسه …به درخواست دوست پسرت امروز باهاش قرار داشتی دقیق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط