زندگی سیاه پارت

زندگی سیاه پارت ۶

کیم یوجونگ

رفتم و یکی از لباساش رو به سختی پوشیدم
اومدم بیرون دیدم پیتزا رو گرفته و داره میز شام رو مچینه تا اینکه
حالم بد شد و اروم اروم سرم گیج رفت و ویلچرم کج شد و پرت شدم زمین.
۲ساعت بعد چشمام رو باز کردم و دیدم داخل بیمارستانم و سونگ کانگ روی دستم خوابش برده سعی کردم پرستار رو صدا کنم ولی صدام گرفته بود پس چشمام رو بازگذاشتم تا سونگ کانگ بیدار بشه یا پرستار بیاد.
۵ دقیقه گذشت و پرستار اومد و گفت که حالم بد شده یک چیز معمولیه و
گفتم:(میشه یک بالشت برای این پسر بیارید؟)
بعد از چند دقیقه یک بالشت داد دستم سعی کردم بزارم بالشت رو زیر کلش ولی بیدار شد


بچه ها خستم ببخشید کم نوشتم
دیدگاه ها (۰)

زندگی سیاه پارت ۷و گفت:(سلام!حالت خوبه؟)گفتم:(اره خوبم میخوا...

زندگی سیاه پارت ۸دیدم داره خمیازه میکشه پسگفتم:(میخوای بخوا...

زندگی سیاه پارت۵دامنش رو زدم بالا و جیغ زد و گفت:(من فکر کرد...

زندگی سیاه پارت۴ دستم رو گرفت و گفت:(بیا داخل)رفتم تو سونگ ...

شوهر دو روزه. پارت۸۱

جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۷#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط