شاعر نشست و صورتش را باز تر کرد

شاعر نشست و صورتش را باز تر کرد
چیزی نمی آمد به یادش غیر یک درد
شاید دو‌ ساعت شد، ولی یک واژه آمد
یک واژه‌ی غمگین، نوشته «آی ! برگرد»

قصاب و چوپان از قضا هستند شاعر

امیر بخشنده
دیدگاه ها (۰)

قصاب و چوپان

قصاب و چوپان

قصاب و چوپان

قصاب و چوپان

از کوفه بیرون رفتند و حضرت فرمودند چشمت را روی هم بگذار آن م...

رمان فیک پارت 13نشنیدم پس 3قدم رفتم جلو که یهو یه بشکن زدو گ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط