یهو از خودم اومدم بیرون

یهو از خودم اومدم بیرون
خودمو توی تاریکی پیدا کردم که نشستم توی پذیرایی
تو سکوت
توی خونه‌ی خالی
هیچ چراغی روشن نیست
هیچکسم خونه نیست
ساعت ۰۰:۴۶ شده
چرا من اینجام ؟
چرا نخوابیدم ؟
چرا یهو رفتم انقد تو خودم که حالا بیرون اومدنمو نفهمیدم؟
چی شد باز؟
چرا همه چی پوچ ازآب در میاد تو هر تاسی که من میریزم هیچی جفت در نمیاد؟
چرا باز میترسم ؟
چی شد که‌ این شد حال من ؟
نکنه باز حالمو بستم به کسی
نکنه باز میخوام بشم همون بچه کوچیک قدیم که فقط چون عروسکشو میخواست میزد همه دنیارو رو سر خودش خراب میکرد؟
نه واقعا
به خودم قول داده بودم دیگه تکرار نکنم
قول داده بودم هرموقع حس کردم مگه من آدم نیستم آدم بشم
دیگه نه
ایندفعه دیگه من نیستم که خراب میشم...
دیدگاه ها (۱۹)

💔 ✋ #موقت#باید دل بکنی واسه ساختن اینده😊 #ولی از حق نگذریم خ...

گفت:دیدیش امروز؟زمزمه کردم: نه خداروشکر!یه ابروشو بالا انداخ...

فراتر از مدرسه

دو پارتی از چان: (وقتی که اون.....)ات:کاملا ترسیده بودم و گر...

اسم فیک :زندگی تباه من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط