این لبخند تلخی

این لبـــخند ِتلخــی
که در پشت ِ ســکوت ِ زنــانه
محـــو مــانده ،
این شـــوق به نمـــایاندن زیبـــایی
که در حصار حـَـلال ها وُ حـَــرام ها
کــور مانده
بازهــم
از فراسـوی هـــزاره های ِ تاریــک
روشــنی بخش ِ دلــهای ِماتــم زَده َ ست
وجســارت بروز ِ بی بدیل زنـــدگی
از میان ِ مشت های ِ زور و تحمیــــل ست

به لبــخندی از زن
لحـــظه ای درنگ ،
ســاعت ها بایــد ،به تمــاشــا نـشست ..

نیلوفر ثانی
دیدگاه ها (۳۵)

پُر ام از هیاهوی زندگیمیخواهم دفن کنم غم هایم را در چال گونه...

زن است دیگرحسش راباموهایش نشان میدهدحالش خوب باشدموهایش راره...

گاهی باید جسارت آزاد شدن را داشت..گاهی باید بگذاری دلت از هم...

عشقآدم را به جاهای ناشناخته می بردمثلا به ایستگاه های متروکب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط