جنونعشقت

جـنون‌عـشـقت❤️‍🔥:)
#𝐏𝐚𝐫𝐭 5

یکم منتظر موندم دانیال بیاد ولی نیومد خواستم زنگش بزنم ک یهو دیدم ی ماشین خارجی مشکی جلو پام وایساد

یکم شیشه رو داد پایین طوری ک اصلا چیزی ازش معلوم نبود و فقط صدای آهنگ میومد

یهو گفت : اگه آقا دانیالللل نمیاد دنبالت برسونمت

چرا دانیال رو با ی لحن بدی گفت؟😕

صداش آشنا بود

یکم شیشه رو ک پایین تر داد دیدم ک طوفانه

تا امدم جوابی بدم دانیال رو دیدم و بدونه اینکه حرفی بزنم رفتم و سوار ماشن دانیال شدم

دانیال: روز اول دانشگاه چطور بود فسقلی؟

خواستم بگم با ی غول بزرگگگگگ روبرو شدم

اما اگه می‌پرسید اون کیه چی؟

بخاطر همین گفتم: خوب بود:)

دانیال سرش رو کرد توی گوشی چرا حرکت نمیکرد؟

هوففففف اصلا ب من چه بلاخره ک میرفت🤷‍♀

بیخیال زل زدم ب بیرون ک ماشین رو به رو ک مثل ماشین طوفان بود نظرم رو جلب کرد

یکم ک توجه کردم دیدم طوفانه😐

این چرا وایساده بود اینجا؟؟

مگا قرار نبود با بچه ها بره بیرون؟؟

ی دفعه با صدای آهنگ دانیال از فکرش بیرون آمدم

دانیال ماشین و روشن کرد و ب سمت خونه ما رفتیم.....
دیدگاه ها (۳)

شخصیت امیر حسین 💖 دوست پسر آیناز

از خواب برگشتم به تنهایی 🖤

به درخواست یکی از دوستان پست شد

جـنون‌عـشـقت❤️‍🔥:)#𝐏𝐚𝐫𝐭 4بعد از چند لحظه پسر ها آمدن کنار ما...

نفرین شیرین. پارت 1

رمان فیک پارت 13نشنیدم پس 3قدم رفتم جلو که یهو یه بشکن زدو گ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط