گم شدن آدم ها راه و جاده و خیابون نمیخوادهمین که افکار

گم شدنِ آدم ها راه و جاده و خیابون نمیخواد..همین که افکارت تو رو از واقعیت جدا کنه..همین که یه رویا رو جای زندگی بزاری..همین که کارات از روی عادت باشه نه دلخوشی..همین که بیداریت بیشتر از خوابت باشه..همین که همیشه تو جمع باشی اما تنها..همین که جای حرف زدن همیشه سکوت بکنی..همین که احساست همیشه تا پشت قلبت بمونه..همین که با درد لبخند بزنی نه گریه..بدون که تو هم یه سرزمین عجایبت تر از سرزمینِ آلیس برای خودت ساختی..!!!

#من_گم_شدم_تو_دنیای_نوشته‌هام


#فاطمه_آشوب
دیدگاه ها (۱۲)

صبح دیماه است... برگی بی هویتم...زاده ی پاییز و سرگردان در ز...

شبی که هوسِ بغل کردنت با خواب به سرم زد.. صبحش همخوابم شد گر...

آدم هایـ خلسه را اگر نگاه کنیـ میگویـیـ که خدا آرامشِ دنیا ر...

بچگی‌هایم را گم کردم جایی که دردم بیشتر از لبخندم شد.. نوجوا...

میان عشق و درد---پارت چهارم:اون بعدازظهر، تهیونگ یونا رو به ...

اگه یه روز با خودت رو به رو بشی چیکار می‌کنی؟ این سوال رو کس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط