رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت امیرپارسا

#پارت_20

-تو رو سنه نن؟ تو برای من هیچی نیستی امیر هیچی!حتی پسرعمومم حسابت نمیکنم!
امیر:حالا یروزمیرسه شوهرت حسابم میکنی!بیاسوارشو
-پگه تو خاب ببینی!خودم میام لازم نکرده!
امیر : ترانه تهش مال منی چرا ادا در میاری؟! عالم و ادم میدونن میخاامت چرا نیمفهمی؟البته وسه سال پیش من بودم قرارپنهونی میذاشتم؟من عاشق تربودم یاتو؟!
اجباراسوارماشین شدمو امیر اومد چمدونوگذاشت،سوار شدو راه افتاد
-امیر چرت نگو هیچ قراری نذاشتم بات همش کاملا دوستانه وبی منظور بوده که اونم خراب کردی!
امیر:دوست دارم ترانه چی میخای بیشتر از این؟! چی میخای تو من باشه که نمی بینی؟!
پوزخند زدم
_خیلی چیزا نمی بینم!امامهم حسه که ندارم بهت!عاشقت نیستم میفهمی ؟!تو شرفو انسانیت حالت نیست درضمن اگه دیوونتم بودم بازم پارو دلم میذاشتم بخاطر بابام!
امیر:بس کن ترانه،من تو هیچ کدوم از کارای بابا نیستم میخای بهت ثابت کنم؟!فقط بخاطر تو عالمو ادم ازم ناراضین حتی پدرم!
رسیدیم دم خونه میخاستم پیاده شم که درو قفل کرد
- امیر بازکن این لامصبو!
امیر:ترانه بگو چه مرگته زبون ادمیزادکه حالیت نمیشه!
-ول کن میخام برم!روانیه عوضی نمیخامت!چرا نمیفهمی نمی خوامت گمشوبزاربرم
عصبانیت توچهرش موج میزدیهویی هجوم اورد سمتمو گونه مو بوسید
امیر:دوست دارم هرچی بگی بازم دوست دارم اخرش مال من میشی همین!
کفرم دراومد دیگ
-امیر چه گهی میخوری هان؟!
انگشتشو کشیدرو لبم
امیر:به اینجاشم بعدا می رسیم خوشگلم
داد زدم
_عوضی روانی درو باز کن میخام برم کثاافت تویه روانی مشکل داری بخدا!
امیر دروباز کرد و خودشم پیاده شد...
چمدونو در اورد داد دستم باعصبانیت ازش گرفتم
میخاستم برم که دستمو کشید طرف خودشو افتادم تو بغلش
امیر:بهتره دیگ عادت کنی بهش!
-امیر ولم کن خیلی کثافتی
بزورازش جدا شدمو یه سیلی زدم بهش و بدون هیچ حرفی رفتم سمت در
صدای کشیده شدن لاستیک ماشین حاکی از رفتنش بود... در زدم که مامان ایفونو برداشت
مامان:عه ترانه؟توچرا نگفتی میای؟!
- سلام مامان،عزیزم حالا که اومدم درو بازنمیکنی؟
مامان دروباز کردورفتم تومامان ب محض رسیدن بغلم کرد!
-سپهر کوش؟
حمومه الان میاد...
سپهرکه اومد پریدم بغلش و کلی غر زدم اونم مث همیشه کلی تحملم کرد و دم نزد ، مامان رفت یه جیزی بیاره بخورم
-سپهر!
سپهر:جونم؟
-امیر پارسامنو دید رسوندم تا اینجا
سپهر:خوبه!
- سپهر ببین،این روانیه ها،ینی اذیتم کرد!
سپهر داد زد:چه غلطی کرده؟؟؟
-دیوونس خب میدونه دوسش ندارم اذیتم میکنه خوشم نمیاد انقد صمیمی برخورد میکنه!
سپهر:گه خورده،حالیش میکنم چی به چیه!
لبخندی بهش زدم و به سمت مامان که صدامون میکرد برگشتم...

#دورترین_نزدیک
💙😊

#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #تکست_ناب #عاشقانه #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
دیدگاه ها (۲)

رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت ترانه

رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت ماهور

رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت سامان

رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت بهار

پارت ۲۰ فیک دور اما آشنا

# رز _ سیاهPART _ 33تارا: اب دهنمو بزور قورت دادم... ببین من...

my month پارت¹⁴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط