فرشته کوچولوی من

پارت چهارم
گویون جونگ : از عاشق شدن میترسم
از قرار گذاشتن هم میترسم چون ضربه میخورم
ولی خداروشکر این فقط نقش بازی کردنه
میخواستم بخوابم که تهیونگ بهم پیام داد و گفت فردا ساعت ۱۱ بیا شرکت
صبح که شد آماده شدم و رفتم اونجا
وقتی رسیدم اونجا تا وارد شرکت شدم تهیونگ داد زد
تهیونگ : عزیزم بیا داخل
گویون جونگ : با تعجب لبخند زده بودم و رفتم سمت تهیونگ کنار تهیونگ دختری بود که اسمش کیم یو جونگ بود
وقتی رفتم پیش آنها بهشون سلام دادم اما کیم یو جونگ خیلی بد نگاهم میکرد
جلوی من هی دست تهیونگ را می‌گرفت که مثلا من ناراحت بشم ولی من پوز خندی زدم نگاهم میکرد
کیم یو جونگ : عه وا الان نباید تو گیر بهم بدی و بگی نزدیک دوست پسرم نشو
گویون جونگ : یک پوز خند زدم و بهش گفتم
نه!
دوست پسرم خودش میدونه که نزدیک آدمی مثل تو نباید بشه
تهیونگ آمد پیش من و دستم را گرفت
رفتم جلو و بهش گفتم دیدی!
زد رو شانه ام افتادم رو تهیونگ
منو گرفت
تهیونگ : خوبی عزیزم؟
گویون جونگ : آره خوبم
تهیونگ : دیگه نزدیک دوست دختر من نشو
عزیزم میرم سوار ماشین میشم خودت بیا
گویون جونگ : باشه عزیزم
داشتم میرفتم یکی از کارمند ها صدام زد
کارمند : این دختره عاشق تهیونگ است همه همه میدونن حتی تهیونگ ولی به رو خودش نمیاره ببخشید بخاطر دفتر بدش
گویون جونگ : اها ممنونم که گفتید مشکلی نیست
رفتم سوار ماشین شدم و قرار بود برم خانه تهیونگ
تهیونگ : اشکل نداره ولش کن میدونم کیم یو جونگ خیلی به ادب است
گویون جونگ : اشکال نداره
رسیدم و از ماشین پیاده شدیم
خانه خیلی بزرگ و خیلی قشنگی داشت رفتیم روی یکی از مبل ها نشستیم و
چیزی برا گفتن نداشتیم
تهیونگ : برم غذا بیارم
گویون جونگ : ممنون
غذا را آورد و خوردیم
یک فیلم ترسناک گذاشت که باهم ببینیم فقط من و اون خانه بودیم
یه تیکه از فیلم خیلی ترسناک بود بخاطر همین یهو تهیونگ را بغل کردم
با تعجب بهم زل زده بود
خواستم از روش بلند بشم که مرا محکم گرفت و نزاشت برم
محکم بغلم کرد یهو به خوش آمد و منو از خود دور کرد
صورت هردومون قرمز شده بود
گفتم ببخشید
تهیونگ : اشکالی نداره ( با خجالت )
لباس هایم را عوض کردم
تا با تاکسی بروم خانه
تهیونگ : بزار من ببرمت
گویون جونگ : نه خودم میرم خدافظ
سریع تاکسی گرفتم و رفتم
شب که میخواستم بخوابم به اون فکر میکردم
پیام داد و گفت بابت امشب معذرت میخوام پیام دادم نه تقصیر من بود
دیدگاه ها (۳۱)

رمان فرشته کوچولوی من

رمان فرشته کوچولوی من

فرشته کوچولوی من

فرشته کوچولوی من

فرشته کوچولوی من ( پارت ۱۳ )گویون : پدرم آمد بغلش کردم نشستی...

فرشته کوچولوی من پارت ۱۴

رمان فرشته کوچولو من ( پارت ۱۲ )گویون : داشتم آماده میشدم بر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط