زندگی من

زندگی من
یعنی
شیب خط گردنت
وقتی
به پهنای شانه ات می رسد
یعنی
رگ برجسته ی دست هایت
وقتی
آنها را در هوا تکان می دهی
یعنی
مهربانی شباهنگام و خواب آلودت
وقتی که می پرسی:
"سردت نیست؟"
یعنی
رگه های قرمز چشمانت
وقتی خستگی در چشمانت موج می زند
یعنی
موهای خیس روی پیشانی‌ات
که به عطسه می اندازدت
زندگی من
یعنی...
تو!
یعنی
همین دلتنگی نفس گیر
وقتی
این شعر را برایت می نویسم...

"عادل دانتیسم"
دیدگاه ها (۵)

دو خلبان نابینا که هر دو عینک‌های تیره به چشم داشتند، در کنا...

نگاهم کردیدست و پایم را گم کردملبخند زدیخودم را باختمدستم را...

بخشی از کتاب لمس بام دنیا :" شاید این یک تعصب باشد .. ولی من...

یک بار ، سالهای خیلی دور وقتی بچه بودم زنگ زدم منزل نقی زاده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط