می گریزم

می‌ گریزم
از خودم
که جا مانده ام
از رویایِ بهشت
که خالی‌ تر از همیشه
بی‌ خیالِ آبیِ آسمان و آسمان آبی شده ام
و چقدر بعید می‌‌شود
بودنِ کسی‌
که بی‌ هیچ تصوری از لحظه
آرام آرام تن‌ به حل شدن در انتظار می‌‌دهد
می‌ گریزم
از تو
از اتاقی‌ که بویِ نبودنت را گرفته
از خیابان
که حجمِ سنگینِ آدم‌های تنهایش
بارور می‌‌کند
اندوهِ بی‌ پایانِ نداشتنت را
از مادرم
که هنوز نگران آینده‌ای ‌ست که نمی‌‌خواهم داشته باشم
نمی‌‌توانم داشته باشم
می‌ گریزم
از آدم ها
با اعتمادی که به خاطره‌هایشان دارم
با حسِ عمیقی که به روایت چشم هاشان دارم
که دوست داشتن را عجیب دوست دارم
که سخت دلتنگ‌شان می‌‌شوم
و چه سخت ...
چه سخت دلشان تنگ می‌‌شود
و بگریزید از من
که پلنگِ زخمی نمی‌‌نالد
نمی‌ درد
نمی‌ جنگد
خودش را رسوا می‌‌کند
تا زندگی‌ِ هزار رنگ را
در حیرتِ نگاه شما
هزار پاره کند
شاید هنوز هم کسی‌ باشد ؛ بیمارِ دوست داشتن
از من بگریزید ...
که از عالمی گریخته ام
دیدگاه ها (۱)

به آدم دروغ می‌گویند آدم دروغ‌ها را می‌بیند و به روی خودش ن...

مــــن رویـــایــی بـــودم . . .بـــر تـــــن درخـتـــی . . ...

http://www.sv2.bibakmusic.com/Music/96/esfand/1/Babak%20Jaha...

خیال می کردم بگویی دوستت دارم بال در می آورم و چنان پرواز می...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط