اینم پارت چهارده

دیگه نتونستم تحمل کنم و سریع پاشدم و پاهای جیگو رو دور کمرم حلقه کردم و شروع به بوسیدنش کردم و همین طور به سمت یکی از اتاقا رفتم
(ذهن جیگو)
نه نه نههه نباید این اتفاق بیفته نهه
میدونستم بد جا نشستم
و
(اهم اهم : راوی به سرفه کردن افتاده چیز خاصی نیست)
(ویو فردا صبح)
(ویو جیگو)
بلند شدم که زیر دلم تیر کشید خیلی درد میکرد و سرمو برگردوندم دیدم ک کای اونجاست و یه نگاه به سر و وعضون کردم تازه فهمیدم چیشده و شروع کردم به بلند بلند گریه کردم
۰هق هق هق
کای بیدار شد
.اههه سرم رفت چتههه(با داد)
(ویو کای)
دیدم صدایی میاد بلند شدم و داد زدم چتهه که دیدم جیگوعه دلش رو گرفته داره گریه میکنه یهو یادم اومد سریع بهش گفتم
.ببین من معذرت میخام باشه
۰ازت هق متنفرم هق
کای جیگو رو بقل میکنه
۰دس هق دستای کثیفتو هق بهم نزن هق
.هیششش
کای جیگو رو برآید بقل میکنه و به سمت حمام میبره
جیگو رو میزاره تو وان و خودش میکنه پشت جیگو و دلش رو ماساژ میده
(ویو دو هفته بعد)
(ویو جیگو)
دو هفته از اون شب میگذره من همش حالت تهوع میگیرم
من حس میکنم دارم عاشق کای میشم
نه نه نباید این اتفاق بیفته

(ویو کوک)
جیگو این روزا خیلی عجیب و وسواس شده باید ببینم چشه

که یهو صدای تیر میاد
همه تعجب کرده بودن
ته و کای فهمیدن دشمن حمله کرده و تا خاستن سریع برن ببینن چیشده صدا قطع شد
(ویو جیگو)
داشتم فکر میکردم که دیدم دشمن حمله کرده و تا خاستم حرکت کنم تیر به
دیدگاه ها (۱)

اینم پارت پانزده

سلین دوست دختر کای

پارت سیزده

پروف تعقیر کرد

(ویو جیگو)سرمو برگردوندم و یهو ماشین کای رو ندیدم و فکر کردم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط