My charming bully
My charming bully
Part16
@آره..خب...نظرت
+نظر خاصی ندارم..
@یعنی موافقی؟
+نه نه نه.. اشتباه بر داشت نکن.. من فعلاً نه قصد اینجور کا را رو دارم و نه چیز دیگه ای میدونی... راستش من با تو تازه شاید آشنا شده باشم و.. خیلی تو رو نمبشناسم و... کلاً شرایطش رو ندارم
کای قاشق و چنگالش رو ول کرد و به صندلی تکیه داد
@یعنی ردم میکنی
هانا با عصبانیت سرشو اورد بالا و با سردی کاملاً گفت
+ببخشید... تو انتظار داری جواب مثبت بشنوی حالا من اومدم سفره دلمو برا آقا باز کردم یه پر رو پیدا شد
جوننننن چطوری جوابشو دادی.. به من چه آخه عه.. میخواد مثبت بده میخواد نده
@هی لی هانا... بهتر از من تو جهان پیدا نمیشه هااا
زارتتتت اینا یه جذاب اینجا نشسته کوری
هانا کولشو برداشت و روشو سمت کای کرد لیوان سوجوش رو برداشت و ریخت رو کای
+طرز حرف زدن با یه خانونو که بلد نیستی به کنار بعدشم کی گفته بهتر از تو تو جهان پیدا نمیشه... مرتیکه هول
اوه اوه اوه تخریب شد
همه داشتیم به دعوا و داد و بیداداشون نگاه میکردیم که آخر با خنده جین از جو سر سنگین به فاخ پیوست
#یاع یاع یاع یاع... کای این واست زن نمیشد
با خاک یکسانت کرد یععنی هاک تو سرت از یه زن هم سیلی خوردی هم فحش خوردی هم سوجو خوردی.. یاع یاع یاع یاع
که همه خندمون گرفت و کای با حرص بهمون نگاه میکرد
و از اونجا رفت بیرون
و به غذا خوردنمون ادامه دادیم
_اوممم بچه ها جونگکوک کو؟
~با این دختره هایون دارن قدم میزنن
_اوکی من میرم حساب میکنم
رفتم سمت صندوق و حساب کردم و رفتم بیرون از رستوران کم کم داشت شب میشد به سمت هتلمون حرکت کردم و رفتم تو اتاقمون که با هانایی که دورش یه حوله تن پوش بود مواجه شدم
+بهت یاد ندادن در بزنی؟(سرد)
_حالا چیزی شده
+بیا تو بابا
_میگم هانا
+هوم.؟
_این پسره رو عالی تخریب کردیا
+خودم میدونم (خنده)
البته گناه داشت فقط ازم خاستگاری کرد ولی پر رو پر رو من فقط سفره دلمو باز کردم براش بعد اینطوری از موقعیت استفاده کرد فقط یکم بهش خندیدمااااا دیدی
_آره پیشی
+من پیشی نیستم... راستی جیمین.. به نظرت موهامو پسرونه بزنم؟
_عامممم آره اما موهای بلندتم قشنگه ها
+موهام اذیتم میکنه سه ساعت طول میکشه خشک شه
_بیا اینجا برات خشک کنم
+باسه (بچگونه)
سشوار رو گرفتم و موهاشو خشک کردم
+جیمینا.. به یه چیز عجیب و قریب دقت کردی
_چی؟
+اینکه منو تو تا چند روز پیش باهم دعوا داشتیم و الان تو داری موهامو خشک میکنی
_آره... شاید چون آدم مهربونی ام اینجوریم هوم
بقیش شب
Part16
@آره..خب...نظرت
+نظر خاصی ندارم..
@یعنی موافقی؟
+نه نه نه.. اشتباه بر داشت نکن.. من فعلاً نه قصد اینجور کا را رو دارم و نه چیز دیگه ای میدونی... راستش من با تو تازه شاید آشنا شده باشم و.. خیلی تو رو نمبشناسم و... کلاً شرایطش رو ندارم
کای قاشق و چنگالش رو ول کرد و به صندلی تکیه داد
@یعنی ردم میکنی
هانا با عصبانیت سرشو اورد بالا و با سردی کاملاً گفت
+ببخشید... تو انتظار داری جواب مثبت بشنوی حالا من اومدم سفره دلمو برا آقا باز کردم یه پر رو پیدا شد
جوننننن چطوری جوابشو دادی.. به من چه آخه عه.. میخواد مثبت بده میخواد نده
@هی لی هانا... بهتر از من تو جهان پیدا نمیشه هااا
زارتتتت اینا یه جذاب اینجا نشسته کوری
هانا کولشو برداشت و روشو سمت کای کرد لیوان سوجوش رو برداشت و ریخت رو کای
+طرز حرف زدن با یه خانونو که بلد نیستی به کنار بعدشم کی گفته بهتر از تو تو جهان پیدا نمیشه... مرتیکه هول
اوه اوه اوه تخریب شد
همه داشتیم به دعوا و داد و بیداداشون نگاه میکردیم که آخر با خنده جین از جو سر سنگین به فاخ پیوست
#یاع یاع یاع یاع... کای این واست زن نمیشد
با خاک یکسانت کرد یععنی هاک تو سرت از یه زن هم سیلی خوردی هم فحش خوردی هم سوجو خوردی.. یاع یاع یاع یاع
که همه خندمون گرفت و کای با حرص بهمون نگاه میکرد
و از اونجا رفت بیرون
و به غذا خوردنمون ادامه دادیم
_اوممم بچه ها جونگکوک کو؟
~با این دختره هایون دارن قدم میزنن
_اوکی من میرم حساب میکنم
رفتم سمت صندوق و حساب کردم و رفتم بیرون از رستوران کم کم داشت شب میشد به سمت هتلمون حرکت کردم و رفتم تو اتاقمون که با هانایی که دورش یه حوله تن پوش بود مواجه شدم
+بهت یاد ندادن در بزنی؟(سرد)
_حالا چیزی شده
+بیا تو بابا
_میگم هانا
+هوم.؟
_این پسره رو عالی تخریب کردیا
+خودم میدونم (خنده)
البته گناه داشت فقط ازم خاستگاری کرد ولی پر رو پر رو من فقط سفره دلمو باز کردم براش بعد اینطوری از موقعیت استفاده کرد فقط یکم بهش خندیدمااااا دیدی
_آره پیشی
+من پیشی نیستم... راستی جیمین.. به نظرت موهامو پسرونه بزنم؟
_عامممم آره اما موهای بلندتم قشنگه ها
+موهام اذیتم میکنه سه ساعت طول میکشه خشک شه
_بیا اینجا برات خشک کنم
+باسه (بچگونه)
سشوار رو گرفتم و موهاشو خشک کردم
+جیمینا.. به یه چیز عجیب و قریب دقت کردی
_چی؟
+اینکه منو تو تا چند روز پیش باهم دعوا داشتیم و الان تو داری موهامو خشک میکنی
_آره... شاید چون آدم مهربونی ام اینجوریم هوم
بقیش شب
- ۲.۵k
- ۲۸ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط