میگویند روزی مردی بازرگان خری را به زور میکشید تا به دان

میگویند روزی مردی بازرگان خری را به زور میکشید، تا به دانایی رسید...
دانا پرسید: چه بر دوش خَر داری که سنگین است و راه نمی رود؟
مرد بازرگان پاسخ داد: یک طرف گندم و طرف دیگر ماسه...
دانا پرسید: به جایی که میروی ماسه کمیاب است؟
بازرگان پاسخ داد: خیر، به منظور حفظ تعادل طرف دیگر ماسه ریختم...
دانا ماسه را خالی کرد و گندم را به دوقسمت تقسیم نمود و به بازرگان گفت: حال خود نیز سوار شو و برو به سلامت...

بازرگان وقتی چند قدمی به راحتی با خَر خود رفت، برگشت و از دانا پرسید: با این همه دانش چقدر ثروت داری؟
دانا گفت: هیچ...
بازرگان شرایط را به شکل اول باز گرداند و گفت: من با نادانی خیلی بیشتر از تو دارم، پس علم تو مال خودت و شروع کرد به کشیدن خَر و رفت...

این واقعیت جامعه ماست! ⬅⬅وام خودرو 25 میلیون، وام ازدواج 3 میلیون!

تفاوت . مقدار وام ازدواج و وام خرید خودرو نشان می‌دهد چه چیزی در اولویت دولت و بانک‌ مرکزی است.
ازدواج جوانان یا رونق بازار انحصاری خودرو برای افرادی خاص
خودتان قضاوت کنید
قاضی وجدان خود شماست.
دکتر یوسف نجفی_دانشگاه اصفهان
دیدگاه ها (۳)

ﻋﺼﺮ ﺍﻧﻔﺠﺎﺭ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺍﺳﺖ، ﻣﺮﺩﻡ ﺁﮔﺎﻩ ﺗﻤﺎﻡﺣﺮﻑﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻨﻮﻧﺪ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ...

بدون شرح

!!!

در خبر انلاین..بهره گیری از یک اتفاق برای تخریب هاشمی را بی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط