گاهی

گاهی
زمســتانِ آغوشــم را
به شعـله های نـــگاهت مهــمان کن
شعـرهایم تن پوشی عاشــقانه اسـت
که تنهـا به انـدام تـو می آیـد
واژه های قنـدیل بســته ی احسـاسم را
کنـار هم می چیــنم بخــوان تا
نهـال آرزوهایــم حتی در زمســـتان
شــکوفه بــدهد ...
دیدگاه ها (۱)

ای که چشمان عزلخوان و مورّب داریبیشتر از غزلِ « سایه » مخاطب...

یک لحظه تو را دیدم و مجذوب شدم مندرجنگ غم عشق تو مغلوب شدم م...

چقدر جای تو خالیست وقتی لبریز از حس دوست داشتن توام اما تو ن...

جمعه های بی توسرد است و سیاهدرست مثلیک شب تاریک زمستانیجمعه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط