ازدواج اجباری با مافیا
ازدواج اجباری با مافیا
پارت ۸
یهو جیمین دستو گذاشت روی باسنم تهیونگ بهترین دوست جیمین وارد خونه شد
(توجه تهیونگ عاشق ا.ت بود)
تهیونگ ا.ت رو آروم برآید استایل بغل کرد گذاشت از شدت حسادت کنار ا.ت خوابید و ا.ت بغل کرد
ویو جیمین
بلند شدم دیدم ا.ت تو بغلم نیست رفتم طبقه بالا دیدم ا.ت تو بغل تهیونگ خوابیده آنقدر عصبی شدم داد زدم
_ا.ت(داد )
ا.ت بیدار شد دید تو بغل تهیونگ سری از تهیونگ جدا شد رفت کنار جیمین
+چه خبره؟
_خودت خوب میدونی چه غلطی کردی (داد )
+و...ولی من بخدا کنار تو بودم(بغض)
_ دلت کتک میخواد نه؟(داد و چهره عصبی)
=تو گوه خوردی بخوای ا.ت کتک بزنی
ناگهان جیمین تهیونگ از اتاق بیرون کرد و در رو قفل کرد و بهم لگد مشت محکمی میکوبد بعد کمر بند رو در آورد ا.ت کتک زد ا.ت نتونست حرف بزنه فقط گریه کرد تهیونگ از پشت اتاق هی در محکم میکوبه تا جیمین در بازه منم از شدت درد جیغ میزنم
حمایت نیاز دارم
پارت ۸
یهو جیمین دستو گذاشت روی باسنم تهیونگ بهترین دوست جیمین وارد خونه شد
(توجه تهیونگ عاشق ا.ت بود)
تهیونگ ا.ت رو آروم برآید استایل بغل کرد گذاشت از شدت حسادت کنار ا.ت خوابید و ا.ت بغل کرد
ویو جیمین
بلند شدم دیدم ا.ت تو بغلم نیست رفتم طبقه بالا دیدم ا.ت تو بغل تهیونگ خوابیده آنقدر عصبی شدم داد زدم
_ا.ت(داد )
ا.ت بیدار شد دید تو بغل تهیونگ سری از تهیونگ جدا شد رفت کنار جیمین
+چه خبره؟
_خودت خوب میدونی چه غلطی کردی (داد )
+و...ولی من بخدا کنار تو بودم(بغض)
_ دلت کتک میخواد نه؟(داد و چهره عصبی)
=تو گوه خوردی بخوای ا.ت کتک بزنی
ناگهان جیمین تهیونگ از اتاق بیرون کرد و در رو قفل کرد و بهم لگد مشت محکمی میکوبد بعد کمر بند رو در آورد ا.ت کتک زد ا.ت نتونست حرف بزنه فقط گریه کرد تهیونگ از پشت اتاق هی در محکم میکوبه تا جیمین در بازه منم از شدت درد جیغ میزنم
حمایت نیاز دارم
- ۱۰.۱k
- ۲۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط