اربابان من
اربابان من
همه با صدای پا ساکت شدن
میا بود....
میا :اربابان صبح.....
میا با صدایی بلند روی زمین افتاد
حدس میزنین دلیلش چی بوده
درسته......
یونا با سرعت میا رو هل داد و انداختش زمین
میا:آخ(آروم و با بغض)
همه پسرا شکه و عصبی شدن نامجون با سرعت بلند شد و همون لحظه میا بلند شد و با تعظیم کردن و گفتن: با اجازه
رفت
یونا: اربابان من ، صبحانه آماده هست براتون....(عشوه )
نامجون :خفه شوووو(عربده)
یونا ساکت شد و با شوک به نامجون نگاه کرد
دلم نیومد پارت نزارم
دستم دردههههه😭
همه با صدای پا ساکت شدن
میا بود....
میا :اربابان صبح.....
میا با صدایی بلند روی زمین افتاد
حدس میزنین دلیلش چی بوده
درسته......
یونا با سرعت میا رو هل داد و انداختش زمین
میا:آخ(آروم و با بغض)
همه پسرا شکه و عصبی شدن نامجون با سرعت بلند شد و همون لحظه میا بلند شد و با تعظیم کردن و گفتن: با اجازه
رفت
یونا: اربابان من ، صبحانه آماده هست براتون....(عشوه )
نامجون :خفه شوووو(عربده)
یونا ساکت شد و با شوک به نامجون نگاه کرد
دلم نیومد پارت نزارم
دستم دردههههه😭
- ۱.۸k
- ۱۳ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط