دنیا بازی هایت را سرم آوردی

دنیا بازی هایت را سرم آوردی

گرفتنی ها را گرفتی

دادنی ها را ندادی

حسرت ها را کاشتی

زخم ها را زدی

دیگر بس است ؛ چیزی نمانده

بگذار آسوده بخوابم                               محتاج یک خواب بی بیداری ام
دیدگاه ها (۲)

من آدمی رو می شناسمکه از فرط دل تنگی به کما رفتهحرف می زنه ؛...

نیستی ؛ آب ازآب تکان نمی خوردفقط هوا ؛ هوایم نفس گیر است

دردهای مرا اگر بخواهی هم نمی توانی بخوانی اینجا دردهای مرا ب...

تـــو یادتـــ رفته وقتی گریه دارمـــبرای اشکای مــن شونه باش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط