هفتمین عشق
هفتمین عشق
Part 28
+با جیغ هانا از خواب پریدم دیدم کوک بهم ذول زده جیغغغغغغ
_با جیغ یه نفر از خواب پاشدم دیدم ات تو بغلمه که جیغ زد و همه اومدن پایین
همه متعجب به ما ذول زده بودن
چیه؟
هانا: من باید بپرسم چیه چراااا ات رو بغل کرده بودی اصنننن چرا ات اینجاستتتتت
یونگی: واضح نیست؟
+ یه لحضه خفه شین..... ارزش توضیح دادن نداره
به شما ها چه اصن دلم میخاد
_وات...
+خب باید بزنم به چاک
منننن میخام برم عمارت خودم
هانا: هنوز زوده امروز مراسم ختم جؤنه
جیا: اع راست مگیا بلاخره مردک به سزای اعمالش رسید
+پس من میرم بالا داشتم میرفتم بالا که یهو جیمین با سرعت وارد عمارت شد خاست چیزی بگه که دخترا پریدن روش
میا: ایییی مردکککک عوضیییی همش تقصییر توعهههه
_چتونه ولش کنید رفتم نزدیک جداشون کنم که هانا موهامو کشید
اخخخخخ
هانا: دخالت نکن کوکککک
+بسسسس کنید(داد) یهو همه ساکت شدن که جیمین گفت
جیمین: من معذرت میخام مینجی
همش تقصییر من بود اگه من جواب رد بهت نمیدادم هیچوقت اینجوری نمیشد
میشه منو ببخشی
من فقط نمیخاستم بخاطر شغلم بهت آسیب برسه
مینجی: اشکم ریخت.. خیلی احساسی بود یدونه محکم زدم تو گوشش
ای احمققق من با ات بزرگ شدم منو دست کم گرفتیییی بیشعور
یونگی: ای جان بحث داغه
جین: تووو کی بیدار شدی از خواب
یونگی: با سرو صدایی که شما دارین مگه کسی میتونه بخوابه
جیمین: من دوست دارممم مینجییی دستمو دور صورتش قاب کردم و لبمو گذاشتم رو لبش....
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
Part 28
+با جیغ هانا از خواب پریدم دیدم کوک بهم ذول زده جیغغغغغغ
_با جیغ یه نفر از خواب پاشدم دیدم ات تو بغلمه که جیغ زد و همه اومدن پایین
همه متعجب به ما ذول زده بودن
چیه؟
هانا: من باید بپرسم چیه چراااا ات رو بغل کرده بودی اصنننن چرا ات اینجاستتتتت
یونگی: واضح نیست؟
+ یه لحضه خفه شین..... ارزش توضیح دادن نداره
به شما ها چه اصن دلم میخاد
_وات...
+خب باید بزنم به چاک
منننن میخام برم عمارت خودم
هانا: هنوز زوده امروز مراسم ختم جؤنه
جیا: اع راست مگیا بلاخره مردک به سزای اعمالش رسید
+پس من میرم بالا داشتم میرفتم بالا که یهو جیمین با سرعت وارد عمارت شد خاست چیزی بگه که دخترا پریدن روش
میا: ایییی مردکککک عوضیییی همش تقصییر توعهههه
_چتونه ولش کنید رفتم نزدیک جداشون کنم که هانا موهامو کشید
اخخخخخ
هانا: دخالت نکن کوکککک
+بسسسس کنید(داد) یهو همه ساکت شدن که جیمین گفت
جیمین: من معذرت میخام مینجی
همش تقصییر من بود اگه من جواب رد بهت نمیدادم هیچوقت اینجوری نمیشد
میشه منو ببخشی
من فقط نمیخاستم بخاطر شغلم بهت آسیب برسه
مینجی: اشکم ریخت.. خیلی احساسی بود یدونه محکم زدم تو گوشش
ای احمققق من با ات بزرگ شدم منو دست کم گرفتیییی بیشعور
یونگی: ای جان بحث داغه
جین: تووو کی بیدار شدی از خواب
یونگی: با سرو صدایی که شما دارین مگه کسی میتونه بخوابه
جیمین: من دوست دارممم مینجییی دستمو دور صورتش قاب کردم و لبمو گذاشتم رو لبش....
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
- ۴.۱k
- ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط