مادربزرگحواسش به شمعدانی ها بودگاه حتی همین کهچرخی میزد کنار حوض نگاهشان میکردکافی بود برای قد کشیدنشانبعدها فهمیدمعشق مراقبت میخواهدچیزی مثلِ زمزمهی اینکهحواست به من باشد ...