عشق اجباری
"عشق اجباری"
p,20
.
.
که یهو گوشیم زنگ خورد ... جیمین بود ... دماغمو کشیدم بالا و صدامو صاف کردم....
مکالمه*
ا/ت : الو
جیمین : سلام پرنسس خانوم .. چرا صدات گرفته ..؟ گریه کردی؟
ا/ت : ........
جیمین : ا/ت گریه کردی؟ چیزی شده ؟
ا/ت : نه فقط یکم دلم پر بود همین ... جانم کاری داشتی ؟
جیمین : امم تو و جونگ کوک عمارتین؟
ا/ت : آره برای چی ؟
جیمین : مشکلی نداره بیام پیشتون؟
ا/ت : ن بابا بیا .. خب من برم به جونگ کوک خبر بدم کاری نداری ؟
جیمین : نه تا ۱ ساعت دیگه میرسم بایی پرنسس.
ا/ت : ( خنده ) بای جوجه
پایان مکالمه*
رفتم دستشویی و صورتمو شستم .... رفتم پایین ... دیدم جونگ کوک نیست ...
ا/ت : جونگ کوک کجاست؟
خدمتکار : ارباب دارن ورزش میکنن
ا/ت : با اون دستش وایی خدا دیوونس
به سمت اناق که جونگ کوک ورزش میکرد رفتم .....بعد از ۱ مین رسیدم ... بدون در زدن رفتم تو اتاق.....دیدم با بالاتنه ی لخت داره روی تردمیل میدوعه ..... با دیدن من اومد پایین ..
کوک : ( نفس زنان ) کاری داشتی ؟
ا/ت : واو فک نمیکردم این قد به ورزش اهمیت بدی ... اره جیمین زنگ زد گفت میخاد بیاد اینجا .. فک کنم با باباش دعواش شده .... گفتم بهت خبر بدم
کوک : آها اوکیه ....میخای باهام ورزش کنی ؟
ا/ت : امتحانش بد نیست ... از این شروع میکنم ( بارفیکس😂)
کوک : اوکی بیا اینجا ...
رفتم سمت جونگ کوک و با دوتا دستش کمرمو گرفت ... تازه یادم اوفتاد با تاپ و شلوارکم.... خجالت کشیدم .... دستامو باردم بالا و شروع کردم به بارفیکس زدن ... جونگ کوکم کل مدت دستاش روی کمرم بود ... اومدم پایین
ا/ت : وایییی خسته شدممم ( نفس زنان )
کوک : حق داری اولین بارت بود ( خنده )
ا/ت : جونگ کوک ی سوال
کوک : بگو
ا/ت : تو که این قدر خوشگل میخندی چرا هیچ وقت نمیخندی ؟
کوک : امم چون شاید هیچ کس درمورد لبخندم بهم چیزی نگفته
جونگ کوک اروم اروم اومد سمتم و..........
.
.
کخ ادمین فعاله😂😂💗
خب بچه ها من این پارتو دیشب گذاشته بودم و خوابیدم . صب دیدم خطا داده و دوباره مجبور شدم بنویسم دیگه ببخشید 😊💗
p,20
.
.
که یهو گوشیم زنگ خورد ... جیمین بود ... دماغمو کشیدم بالا و صدامو صاف کردم....
مکالمه*
ا/ت : الو
جیمین : سلام پرنسس خانوم .. چرا صدات گرفته ..؟ گریه کردی؟
ا/ت : ........
جیمین : ا/ت گریه کردی؟ چیزی شده ؟
ا/ت : نه فقط یکم دلم پر بود همین ... جانم کاری داشتی ؟
جیمین : امم تو و جونگ کوک عمارتین؟
ا/ت : آره برای چی ؟
جیمین : مشکلی نداره بیام پیشتون؟
ا/ت : ن بابا بیا .. خب من برم به جونگ کوک خبر بدم کاری نداری ؟
جیمین : نه تا ۱ ساعت دیگه میرسم بایی پرنسس.
ا/ت : ( خنده ) بای جوجه
پایان مکالمه*
رفتم دستشویی و صورتمو شستم .... رفتم پایین ... دیدم جونگ کوک نیست ...
ا/ت : جونگ کوک کجاست؟
خدمتکار : ارباب دارن ورزش میکنن
ا/ت : با اون دستش وایی خدا دیوونس
به سمت اناق که جونگ کوک ورزش میکرد رفتم .....بعد از ۱ مین رسیدم ... بدون در زدن رفتم تو اتاق.....دیدم با بالاتنه ی لخت داره روی تردمیل میدوعه ..... با دیدن من اومد پایین ..
کوک : ( نفس زنان ) کاری داشتی ؟
ا/ت : واو فک نمیکردم این قد به ورزش اهمیت بدی ... اره جیمین زنگ زد گفت میخاد بیاد اینجا .. فک کنم با باباش دعواش شده .... گفتم بهت خبر بدم
کوک : آها اوکیه ....میخای باهام ورزش کنی ؟
ا/ت : امتحانش بد نیست ... از این شروع میکنم ( بارفیکس😂)
کوک : اوکی بیا اینجا ...
رفتم سمت جونگ کوک و با دوتا دستش کمرمو گرفت ... تازه یادم اوفتاد با تاپ و شلوارکم.... خجالت کشیدم .... دستامو باردم بالا و شروع کردم به بارفیکس زدن ... جونگ کوکم کل مدت دستاش روی کمرم بود ... اومدم پایین
ا/ت : وایییی خسته شدممم ( نفس زنان )
کوک : حق داری اولین بارت بود ( خنده )
ا/ت : جونگ کوک ی سوال
کوک : بگو
ا/ت : تو که این قدر خوشگل میخندی چرا هیچ وقت نمیخندی ؟
کوک : امم چون شاید هیچ کس درمورد لبخندم بهم چیزی نگفته
جونگ کوک اروم اروم اومد سمتم و..........
.
.
کخ ادمین فعاله😂😂💗
خب بچه ها من این پارتو دیشب گذاشته بودم و خوابیدم . صب دیدم خطا داده و دوباره مجبور شدم بنویسم دیگه ببخشید 😊💗
- ۲۰.۶k
- ۱۳ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط