هرچیمنبگمه پارتبیستهفتم
#هرچی-من-بگمه #پارت-بیست-هفتم
از زبون #سهون
سیدا رفت تو اشپزخونه کمک دیاو منم رفتم تو گوشیم تا اینکه هردوشون باهم صدامون زدن برای صبحانه رفتیم صبحانه خوردی بعد به سیلدا گفتم اماده شو میخوایم بریم لباس بخریم برای امشب رفت اماده شد و اومد یه لباس با یه شرتک پوشیده بود از همه خداحافظی کردیم و رفتیم سمت بازار رسیدیم پیاده شدیم و بردمش به بزرگ ترین پاساژ ممکن رفتیم داشتیم میگستیم که یه لباس پیدا کرد زیاد ازش خوشم نیومد چون با تنهاس توری بود و با نگین پوشونده بود بخاطر همین بدم اومد اما برا اینکه دلش نشکنه رفتیم رفت تو اتاق پرو و پوشیدش خیلی خوشگل شده بود درش اورد اومد بیرون براش خریدم از مغازه اومدیم بیرون
سیلدا:راستی هونی من کفشم میخوام
+هونی؟؟
سیلدا:اوهوم از این به بعد اینجوری صدات میزنم
+باشه عشقم(◠‿◕)
سیلدا:میگم...
+بریم کفش بخریم
سیلدا:ذهنمو خوندیಠ︵ಠ
بردمش تویه مغازهی کفس فروشی یه کفش خوشگل براش انتخاب کردم و خریدمش سوار ماشین شدیم رفتیم سمت خونه مهمونی سه ساعت دیگه بود تا رسیدیم دخترا سیلدا رو گرفتن بردن تو اتاق رویا
از زبون #سیلدا
دخترا من و بردن تو اتاق رویا اول لباسمو تنم کردم بعد من و نشوندن رو میز ارایش رویا فقط رکسانا و نفس و حوری و معصومه و ایناز نبودن یعنی سارینا و رویا و مبینا داشتن من و برای مهمونی اماده میکردن قبل اینکه کارشونو شروع کنن
-من حموم نرفتن😱😰
رویا:زهرمار مبینا برو حولشو بیار همینجا میره حموم
مبینا رفت حولمو اورد رفتم تو حموم رویا اومدم بیرون یه ساعت گذشته بود نشستم پشت میز ارایش رویا (تو حموم لباس های غیر مربوط به شمارو پوشیدم منحرفا😑)
اول سارینا موهامو خشک کرد اخرشم گفت
سارینا:بیبی خیانتکار😒
-😂ببخشید ددی
مبینا:باز اینا ددی و بیبیشون شروع شد موهاتو که خشک کردی پاشو لباستو بپوش میخوام ارایشت کنم
رویا:بدو میخوام موهاتو درست کنم رفتم لباسم رو برداشتم و پوشیدم
سارینا،رویا،مبینا:ااااااااوووووو
سارینا:قربون بیبیم بشم من انقده کیوته
-خدانکنه ددی
رویا:دهنتونو با عرض احترام ببندید سیلدا بیا بشین
-😂چشم اجی
رفتم نشستم مبینا اومد داشت ارایشم میکرد و رویا هم موهامو درست میکرد هیچی نگفتم و چشمامو بستم نمیدونم چیشد که خوابم برد😑😐
مبینا بیدارم کرد تقریبا نیمساعت مونده بود به مهمونی که رفتم پایین تا سهونو دیدم دهنم وا موند که گفت
سهون:عشقم بیا بریم
از زبون #سهون
سیدا رفت تو اشپزخونه کمک دیاو منم رفتم تو گوشیم تا اینکه هردوشون باهم صدامون زدن برای صبحانه رفتیم صبحانه خوردی بعد به سیلدا گفتم اماده شو میخوایم بریم لباس بخریم برای امشب رفت اماده شد و اومد یه لباس با یه شرتک پوشیده بود از همه خداحافظی کردیم و رفتیم سمت بازار رسیدیم پیاده شدیم و بردمش به بزرگ ترین پاساژ ممکن رفتیم داشتیم میگستیم که یه لباس پیدا کرد زیاد ازش خوشم نیومد چون با تنهاس توری بود و با نگین پوشونده بود بخاطر همین بدم اومد اما برا اینکه دلش نشکنه رفتیم رفت تو اتاق پرو و پوشیدش خیلی خوشگل شده بود درش اورد اومد بیرون براش خریدم از مغازه اومدیم بیرون
سیلدا:راستی هونی من کفشم میخوام
+هونی؟؟
سیلدا:اوهوم از این به بعد اینجوری صدات میزنم
+باشه عشقم(◠‿◕)
سیلدا:میگم...
+بریم کفش بخریم
سیلدا:ذهنمو خوندیಠ︵ಠ
بردمش تویه مغازهی کفس فروشی یه کفش خوشگل براش انتخاب کردم و خریدمش سوار ماشین شدیم رفتیم سمت خونه مهمونی سه ساعت دیگه بود تا رسیدیم دخترا سیلدا رو گرفتن بردن تو اتاق رویا
از زبون #سیلدا
دخترا من و بردن تو اتاق رویا اول لباسمو تنم کردم بعد من و نشوندن رو میز ارایش رویا فقط رکسانا و نفس و حوری و معصومه و ایناز نبودن یعنی سارینا و رویا و مبینا داشتن من و برای مهمونی اماده میکردن قبل اینکه کارشونو شروع کنن
-من حموم نرفتن😱😰
رویا:زهرمار مبینا برو حولشو بیار همینجا میره حموم
مبینا رفت حولمو اورد رفتم تو حموم رویا اومدم بیرون یه ساعت گذشته بود نشستم پشت میز ارایش رویا (تو حموم لباس های غیر مربوط به شمارو پوشیدم منحرفا😑)
اول سارینا موهامو خشک کرد اخرشم گفت
سارینا:بیبی خیانتکار😒
-😂ببخشید ددی
مبینا:باز اینا ددی و بیبیشون شروع شد موهاتو که خشک کردی پاشو لباستو بپوش میخوام ارایشت کنم
رویا:بدو میخوام موهاتو درست کنم رفتم لباسم رو برداشتم و پوشیدم
سارینا،رویا،مبینا:ااااااااوووووو
سارینا:قربون بیبیم بشم من انقده کیوته
-خدانکنه ددی
رویا:دهنتونو با عرض احترام ببندید سیلدا بیا بشین
-😂چشم اجی
رفتم نشستم مبینا اومد داشت ارایشم میکرد و رویا هم موهامو درست میکرد هیچی نگفتم و چشمامو بستم نمیدونم چیشد که خوابم برد😑😐
مبینا بیدارم کرد تقریبا نیمساعت مونده بود به مهمونی که رفتم پایین تا سهونو دیدم دهنم وا موند که گفت
سهون:عشقم بیا بریم
- ۲۴.۰k
- ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط