مست خون ( پارت ۱۹ )
سوهی: ممنون
کوک: خواهش *لبخند*
دراز میکشه رو تخت باهاش چشم تو چشم میشم ، یکی دو دیقه ای به چشاش خیره بودم که یهو به خودم میام
کوک: اهم
میرم پمادو میذارم سرجاش حواسمو ازش پرت میکنم
سوهی: *تپش قلب* من چم شد یهو؟*زیر لب*
کوک: چیشده؟
سوهی: هیچی
کوک: اوم
آب انار و آلبالو میارم براش
سوهی: چرا همش بهم ازینا میدی
کوک: بخور واست خوبه
سوهی: اها یادم نبود باید غذا تامین کنم برای شازده
میخوره
کوک: *تکخنده* آفرین
تموم میکنه
کوک: نوش جان
سوهی: نوش جان تو قراره بشه ولی ممنون بازم
کوک: *خنده* خواهش
سوهی: اوم
کوک: بهتره استراحت کنی
دراز میکشه رو تخت منم پیشش دراز میکشم
سوهی: شما خوناشاما عاشقم میشین؟
«ویو مینهی»
بعد ۲ ساعت فیلم تموم میشه، میرم از رو پاتختی آب برمیدارم میخورم اونم دراز میکشه رو تخت میبینم کسله
مینهی: خوبی؟
ته: اهوم *کسل بی حال*
مینهی: پس چرا بیحالی؟
ته: چیزی نیست
مینهی: کاملا واضحه
میرم رو مبل دراز میکشم، بالش میچینه
ته: بیا اون ور بالش بخواب
با تردید میرم
مینهی: یهو گازم نگیری یا منو نترسونی، سکته میکنما .... ترجیح میدم بیدارم منو بکشی نه تو خواب
ته: نترس کاریت ندارم
مینهی: خداکنه
دراز میکشم
ذهن مینهی : یا خدا، بسم الله ، مگه جنه میگم بسم الله که بره؟ واییییی دیوونه شدم
(داش مگه کره ای نبودی؟
مینهی: مسلمون شدم به تو چه، تو داستانو بچسب
صحیح)
دیدم میخنده
حمایت یادت نره کیوتی🙃🫶🏻
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#خوناشام
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#جونگکوک
#تهیونگ
#جی_کی
#وی
#فیک_جونگکوک
#فیک_تهیونگ
#فیک_تهکوک
#bts
#BTS
#V
#Teahyung
#Jungkook
#JK
کوک: خواهش *لبخند*
دراز میکشه رو تخت باهاش چشم تو چشم میشم ، یکی دو دیقه ای به چشاش خیره بودم که یهو به خودم میام
کوک: اهم
میرم پمادو میذارم سرجاش حواسمو ازش پرت میکنم
سوهی: *تپش قلب* من چم شد یهو؟*زیر لب*
کوک: چیشده؟
سوهی: هیچی
کوک: اوم
آب انار و آلبالو میارم براش
سوهی: چرا همش بهم ازینا میدی
کوک: بخور واست خوبه
سوهی: اها یادم نبود باید غذا تامین کنم برای شازده
میخوره
کوک: *تکخنده* آفرین
تموم میکنه
کوک: نوش جان
سوهی: نوش جان تو قراره بشه ولی ممنون بازم
کوک: *خنده* خواهش
سوهی: اوم
کوک: بهتره استراحت کنی
دراز میکشه رو تخت منم پیشش دراز میکشم
سوهی: شما خوناشاما عاشقم میشین؟
«ویو مینهی»
بعد ۲ ساعت فیلم تموم میشه، میرم از رو پاتختی آب برمیدارم میخورم اونم دراز میکشه رو تخت میبینم کسله
مینهی: خوبی؟
ته: اهوم *کسل بی حال*
مینهی: پس چرا بیحالی؟
ته: چیزی نیست
مینهی: کاملا واضحه
میرم رو مبل دراز میکشم، بالش میچینه
ته: بیا اون ور بالش بخواب
با تردید میرم
مینهی: یهو گازم نگیری یا منو نترسونی، سکته میکنما .... ترجیح میدم بیدارم منو بکشی نه تو خواب
ته: نترس کاریت ندارم
مینهی: خداکنه
دراز میکشم
ذهن مینهی : یا خدا، بسم الله ، مگه جنه میگم بسم الله که بره؟ واییییی دیوونه شدم
(داش مگه کره ای نبودی؟
مینهی: مسلمون شدم به تو چه، تو داستانو بچسب
صحیح)
دیدم میخنده
حمایت یادت نره کیوتی🙃🫶🏻
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#خوناشام
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#جونگکوک
#تهیونگ
#جی_کی
#وی
#فیک_جونگکوک
#فیک_تهیونگ
#فیک_تهکوک
#bts
#BTS
#V
#Teahyung
#Jungkook
#JK
- ۸.۵k
- ۱۲ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط