گفت و گو های شبانه با کودک درون

گفت و گو های شبانه با کودک درون


اون :یادته منو می بردی تاب بازی ؟
من : آره خیلی خوب یادمه
اون : یادته می گفتی چشات و ببند فکر کن داری پرواز می کنی ؟
من : خیلی خوب یادمه نکنه دلت تاب بازی می خواد این موقع شب ؟
اون : نه فقط چشات و ببند
من : چرا ؟
اون : یه بار به حرفم گوش کن چه عیبی داره ؟
من : باشه چشامو می بندم
اون : حالا حس کن روی تاب نشستی چشات و ببند و فکر کن که تو آسمونی فکر کن همین دیروزه تاب بخور تاب بخور تاب بخور گاهی مجبوری تاب بخوری و چشات و رو همه چیز ببندی :)


#ارغوان_جهانگیری
#گفتگو_با_کودک_درون

شبتون پر از حس پرواز ❤
دیدگاه ها (۵۸)

قصه به هرکه میبرم فایده ای نمی دهد مشکل درد عشق را حل نکند م...

هموطن! بیایید اینبار غیر از فرو کردن در مماغ تا آرنج!!! استف...

عاقایون خانوماب من رای بدیداگه من نماینده شمچکشی رو جلو چشتو...

فامیل دور : این بچه رو باید بفرستیم مجلس آقای مجری : اینکه ف...

غرور اسلیترینی (فصل ۲) P3

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط