دیروز جلو در ی رستوران رد میشدم

دیروز جلو در ی رستوران رد میشدم
رفتم داخل پرسیدم :عاقا ببخشید جوجه دارید ؟ !
گفت : بله
گفتم : بهش اب و دونه بدید نمیره !
تا اخر خیابون با لنگ کفشش دنبالم میکرد
دیدگاه ها (۷)

من با تو ارومم بی تو داغونم اینا رو دوباره بهت میگم چون خاطر...

گــــوگولیـــ هـــآی منـ*_*

ﺍَﻓﮑـــﺂﺭﺍﻡ ﺧﺎﺻَﻦ ⇨█⇨ﺣَﺮﻓـــﺂﻡ ﺭﺍﺳﺘـَﻦ ⚓ ️ﺑﻠَـﺪﻡ ﺯَﻣﯿــﻦ ﺧـٌ...

باڪٰٖـْْـْْــِْـِْـٰرٰٖهٖ”ٰخٰٖطٰٖابــٰــٰـٰٓٓـٰٰٓٓٓـٰٰٰٰٰٰٰـ...

رمان فیک پارت16 بچه ها حس میکنم رمانم خیلی طولانی شدهج:مشکل ...

پارت اولو خیلی طولانی گذاشتم شروع رمان :اگه طُ نباشی یکی د...

رمان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط